کتاب بستور، اثر مهرداد بهار با تصویرسازی نیکزاد نجومی؛ با قلمی روان و جذاب برای نوجوانان به نگارش درآمده که به روایت قسمتی از «جنگ ایران و توران» پرداخته است.
ایرانیها و تورانیها دشمن هم بودند.
گُشتاسپ، پادشاه ایران، سر یک کوه بلند بر تختهسنگی نشسته بود و سرداران ایرانی دورش ایستاده بودند.
ارَجاسپ، پادشاه توران هم سر یک کوه دیگر نشسته بود و سرداران تورانی دورش ایستاده بودند. این دو کوه را جلگهای از هم جدا میکرد. این جلگه میدان جنگ بود. در پای یک کوه، سپاه ایران و در پای کوه دیگر، سپاه توران روبهروی هم صف کشیده بودند.
دامنهی هر دو کوه را فیلها، اسبها، گردونهها، نیزهها و سپرهای سربازان، پوشانیده بود. صدای فیلها، شیههی اسبها، شیپورها و سرودهای سربازان، زمین و آسمان را میلرزاند. زَریر، سپهسالار ایران و برادر گشتاسب، جُبّهی ارغوانی رنگش را از تن درآورد. زره به تن کرد و کلاهخود آهنین بر سر گذاشت. شمشیر فولادین بر کمر بست. نیزهای بلند در دست گرفت و به رسم پهلوانان در برابر گشتاسبشاه، زمین را بوسید. بر پشت اسب چابکش پرید و دهانهی اسب را کشید. اسب بر دو پا ایستاد، شیههای زد و به سوی میدان روان شد.