لابهلای شلوغی دنیا و همه دلهرهها و دلگرفتگیها، یه چیزهایی از احوال یه عارف بزرگ میشنوی یا زندگیی یه شهید دلت رو زیر و رو میکنه، یا شاید با دوره بینهایت آشنا میشی انسان میفهمه که با خدا چه رابطهی جذابی میتونه پیدا کنه!دلت آروم و قرار نداره؛ میخوای ببینی راه کدوم طرفه؟ چطور میشه راه افتاد؟ چطور میشه رسید؟ دهه هشتادیها دقیقا مثل خودت همین راه رو رفتن و در نهایت به همت موسسه آستان قدس رضوی کتاب راه واژهها (در جست و جوی کاربرد کلمههای سخت دنیای عرفان) رو چاپ کردن یه کتاب راحت و روان که به همه نوجونا کمک میکنه تا نقاط تاریک و مبهم ذهنشون به روشنایی برسه!
ادب
ادب داشتن یعنی اینکه کوتاهی یا زیادهروی نکنیم، حد و حدودمون رو بشناسیم، رعایت کنیم و مراقب باشیم کاری خلاف چارچوبهای بندگی از ما سر نزنه؛ چون بین بنده و خداوند حد و حریمی وجود داره و برای حفظ این حریم، باید ادب رو رعایت کرد. در هر کاری، تعریف مخصوصی از ادب وجود داره؛ مثلا ادب صحبت کردن اینه که پرحرفی نکنیم و در موقعیتی که نیازه، کمحرف نباشیم. مثال دیگه آداب غذاخوردنه. غذای پاکی که میخوریم جزو نعمتهای خداست؛ باید موقع غذا خوردن ادب رو رعایت کنیم، با یاد خدا شروع کنیم، مودب پای سفره بشینیم و شکر نعمت رو به جا بیاریم.
شاید این آداب خیلی معمولی به نظر برسن؛ همینطوره چون تازه در دامنه کوه قرار داریم و کلی راه مونده تا فتح قلهی ادب.