کتاب خدای انسانگونه بیانی کوتاه از روند تشکیل باور اومانیسم دینی از گذشته تا آینده بشر است. این کتاب را احساناله اشتهاردیان و محمد گوگانی نوشتهاند. کتاب خدای انسانگونه، از تشکیل باور امانیسم میگوید و آن را از گذشته تا آیندهی بشر بررسی میکند چرا که در دنیای امروز ما با حجم زیادی از اطلاعات و دادهها مواجه هستیم و باور امانیسم هم به نوبهی خود، تاثیر بسیاری بر اعتقادات و سبک زندگی انسانها گذاشته است.
محوریت قرار گرفتن انسانها در باور امانیسم، سبب شده تا خدا از جایگاه حقیقی خود خارج شود اما در عین حال امانیسم با مسائل شناختی و محوریت انسان در شناخت دنیا و پدیدهها آغاز میشود. بنابراین لازم است تا ابتدا با این دیدگاه آشنا شویم و نقش آن باورهای دینی را بشناسیم.
ساختار کتاب در هفت فصل تنظیم گردیده است. فصل اول به تعریف کلی از اومانیسم پرداخته شده و خاستگاه های پذیرش این باور در عموم مردم از یونان باستان تا فلسفه و عرفان اسلامی ذکر شده است. در فصل دوم امواج و اصول اومانیسم مطرح شده است. در واقع پس از باورهای اومانیسم در اندیشه های باستان با قدرت گرفتن مسیحیت و اسلام عملا باورهای انسان محوری کاهش شدیدی داشت، اما این اندیشه ها پس از رنسانس جان تازه ای گرفت.
از این برهه تاریخی تا زمان حاضر تقریبا می توان سه موج برای اندیشه های اومانیستی متصور شد. البته شایان ذکر است که پیشنهاد این سه موج، نظر نویسندگان برای تحلیل راحت تر و قابل فهم تر تغییرات اندیشه های اومانیسم است، زیرا با توجه به اتفاقات اجتماعی که در سطح دنیا افتاد از عصر روشنگری اروپا تا جنگهای جهانی و جنبش های هویت گرا اندیشه ها و اصول اومانیسم دچار تغییراتی شد.
واژهٔ اومانیسم را انسان گرایی، اصالت انسان، انسان مداری، آدمیت و خودبنیادی تعریف کرده اند. درمجموع برخلافِ ایسم های رایج دیگر، اومانیسم فاقد هرگونه فلسفه منسجم و سازمان یافتهای در تاریخ محسوب می شود و هیچ اندیشه فلسفی یا سیاسی واحدی بر این نهضت سیطره نداشته تا ممیز و معرف آن باشد.
شاید بتوان گفت پس از رنسانس، تغییراتی اساسی در باورهای انسان ایجاد شد. هرچند دیدگاه انسانگرایی مدرن یا طبیعت گرا به طورکلی ریشه در دیدگاه های فلاسفه و اساطیر یونانِ باستان دارد؛ اما مشخصاً فلسفه انسانگرایی طبیعی از فلسفه نوین ناشی شده است.