کتاب شهید محمد اصغری خواه (صوتی و pdf)

معرفی کتاب شهید محمد اصغری خواه

کتاب شهید محمد اصغری خواه چهاردهمین جلد از مجموعه ی «نیمه پنهان ماه» انتشارت روایت فتح است، خاطرات همسر شهید اصغری خواه را در قالب داستان روایت می کند. محمد اصغری خواه 2 خرداد ماه سال 1340 متولد شد و در بهمن ماه سال 1359 با سیده نساءهاشمیان ازدواج کرد و در 1 مهر سال 1369 به شهادت رسید.

محمد اصغری خواه حتی یک سنگ قبر هم نداشت که همسرش در کنار آن بنشیند و یک دل سیر درد دل کند، محمد جا مانده بود. استخوان هایش را دو سال بعد آوردند. جای او خالی شد، برای نساء که همسرش بود و برای بچه ها، سجاد و سوده. گذر سالها هم نتوانست جای خالی او را پر کند: «چند وقت پیش دخترم عقد کرد. قبل از عروسیش تلویزیون برنامه ای از پدرش نشان می داد. بعد از هجده سال یک دفعه سوده زد زیر گریه که من امشب بابام رو می-خوام.» اصغری خواه به روایت همسر شهید، قصه همین حکایت هاست، قصه مردی که ساده بود و زنی که بعد از شوهرش، دیگر هرگز شاد نشد.

گزیده کتاب شهید محمد اصغری خواه

خانۀ کوچک و گلی ما توی محله ای بود که اهالی اش یا روحانی بودند یا خان یا فئودال. پدربزرگ مادریم خان بود. پدرم معتمد محل بود و عضو هیأت امنای مسجد روستا؛ روستای سیگارود، بین لنگرود و رودسر. بابا هر سال اوایل محرم می رفت از دور و اطراف، اسب قرض می گرفت و می آورد و برای مراسم تعزیۀ عاشورا آماده شان می کرد.

گاهی هم خودش شبیه می خواند؛ شبیۀ حضرت اباالفضل. با اینکه سواد نداشت، ولی رئیس انجمن اولیای مدرسه بود. چندتا شغل داشت. کشاورزی می کرد و زمین داشت؛ باغ چای داشتیم. مغازۀ خواربارفروشی هم داشت؛ آن موقع میگفتند عطاری. خواربارفروشی که می گویم، نه مثل این سوپرمارکت های امروزی، ولی توی روستامان برای خودش چیزی بود.