کتاب قلب زیبای بابور اثر جذاب و خواندنی جمشید خانیان با تصویرگری زیبای علی اصغر محتاج به رشته تحریر درآمده و در انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان منتشر و در دسترس علاقه مندان به کتاب های داستانی قرار گرفته است.
شکوهمندی کتاب ها در واقعیتِ جهانِ آن ها نیست، بلکه در افسونِ ذهن است. در تمامِ چیزهایی است که کمیاب و سحرآمیز هستند.
«همه ی داستان ها دو پا دارند؛ یک پای خیالی و یک پای واقعی. پای خیالی را نویسنده می سازد و پای واقعی را زندگی.»
جالب است، نه!
هر داستانی شروع خودش را دارد و کتاب قلب زیبای بابور هم مثل باقی قصه ها شروع خودش را پیدا خواهد کرد.
قلب زیبای بابور کتابی است که به روایت مردی به نام «کهور» می پردازد که با پوستی تیره و درآمدی ناچیز روزگار می گذراند و در این اوضاع عشق راه خود را در زندگی وی پیدا کرده، عشقی که حوادث خودش را نیز با خود همراه آورده بود. کهور داستان ما عاشق شده بود آن هم عاشق دختر متمول ترین مردی که در «بندر شناس» زندگی می کرد.
کهور هیکلی لاغر و قدی نه چندان بلند داشت اما از قدرتی بسیار برخوردار و به شغل غواصی مشغول بود. کهور از آن غواصانی بود که به همراه «کشتی های بزرگ بادبانی به دنبال مروارید به دریاهای دور سفر» می کرد.
در یکی از روزها «ناخدا ماجد از سفر صید مروارید به بندر ملو» بازگشته و شخصی را برای آوردن کهور می فرستد و او نیز به سرعت به خانه ی وی می آید. ناخدا ماموریتی به وی می دهد، ماموریتی که داستان عاشقی کهور از آن جا آغاز و نه فقط زندگی کهور را متحول، بلکه سبب می شود در آینده پسر وی به نام «بابور»، از او نامی ماندگار در قصه ها بسازد.
کهور صندوقچه را می گیرد و به راه می افتد. به بندر شناس که می رسد، یک راست به در خانه ی حاجی بندو می رود و کوبه اش را می کوبد. خانه ی حاجی بندو هم مثل خانه ی ناخدا ماجد بزرگ و زیبا بود.
کهور، صندوقچه را تحویل می دهد و آماده ی رفتن می شود که... آن اتفاقی که نباید بیفتد، می افتد. آن اتفاقی که نباید بیفتد، می افتد.
این جمله را با یک کمی تغییر، روی یک تکه کاغذ سبزرنگ این طور نوشتم:
آن اتفاقی که باید بیفتد، می افتد.
به نظر من، همه داستان ها با همین اتفاق است که داستان می شوند.
در داستان شازده کوچولو هم، این اتفاق جایی می افتد که آقای خلبان می گوید:
حیرت مرا تصور کنید، وقتی که سپیده دم صبح، با صدای ظریف غریبی از خواب بیدار شدم.
صدا می گفت: «بی زحمت... یک گوسفند برای من بکش!»
برای لحظه ای نگاه کهور در نگاه حَزبا، تنها دختر حاجی بندو گره می خورد. حزبا به کهور می گوید: «بی زحمت... این حریر گلابتون دوزی شده را بدهید به
دختر ناخدا. بگویید حزبا داد.»
و کهور مثل یک ماهی به قلاب گیر کرده، دهانش باز و بسته می شود:
«حزبا»
خیلی قشنگ است، نه؟ اسم حزبا.
آقای خوری گفت که حزبا اسم یک مروارید کمیاب است. و گفت حزبا مرواریدی است که خیلی از غواص ها آرزوی صید آن را داشتند و خیلی از ناخداها و تاجرها، دلشان می خواست بالاخره یک روز این مروارید را روی کف دست خود می غلتاندند.
وقتی از آقای خوری پرسیدم: «چرا این مروارید کمیاب بود؟»
جواب داد: «به خاطر اینکه صدف این مروارید، جایی در کف دریا زندگی می کرد که یک صخره ی بزرگ آنجا قرار داشت. پشت این صخره ی بزرگ، یک دال قوی جثه کمین کرده بود.».. .
جمشید خانیان، متولد ۱۳۴۰- آبادان، از نیمه ی اول دهه ی ۱۳۶۰ با نگارش دو نمایشنامه ی «یک نیمروز در اتاق بازجویی» و «روی نی بندی» و نیز مجموعه ای از داستان های کوتاه، در حوزه ی «نوشتن» فعالیت خود را آغاز می کند. این فعالیت، با گرایش به سمت نقد و پژوهش و به ویژه داستان نویسی در عرصه ی ادبیات نوجوان ابعاد وسیع تری به خود می گیرد؛ چندان که از وی تاکنون (پایان سال ۱۳۹۶) در زمینه های مختلف نگارشی بیش از ۴۰ عنوان کتاب به چاپ رسانده است.
کتاب قلب زیبای بابور، کتابی زیبا، خاص و هیجان انگیزی می باشد که بیشتر مناسب برای بزرگسالان است و شاید می توان گفت تنها ضعف این کتاب در نکات نگارشی آن می باشد به طوری که اگر برخی از نام ها اعراب را برای آن ها رعایت می کردند، دیگر شخصیت ها، ناآشنا نبودند.
توجه شما را به برخی از نظرات کاربران که در زیر آورده ایم جلب می کنیم:
کتاب بسیار خوبی بود با اینکه من نمونه این کتاب را خواندم ولی خیلی برای من جالب بود متن هایی که نوشته بود بهتون توصیه می کنم که بخونین..
...
اولین کتابی بود که منو با دنیای کتاب خواندن آشنا کرد. محشره، 4-5 باری خوندم!
...
لطیف، کوتاه، لذت بخش، خاص و زیبا..
یه کتاب آرام، اندکی غمناک، بسیار دلنشین، بهره گرفته از اقلیم جنوب و افسانه ها و فرهنگ عامه ی اون منطقه. از مطالعش لذت بردم.
....
سلام؛ کتاب خوبی بود، فقط یکم پچیده بود من متوجه نشدم که آخرش بابور به مروارید حزبا رسید یا نه! لطفا اگه کسی می دونه بهم بگه! ممنون می شم!
جهت اطلاع از قیمت کتاب قلب زیبای بابور که نسخه الکترونیک آن در فراکتاب موجود می باشد، به نرم افزار فراکتاب مراجعه فرمایید.
کتاب قلب زیبای بابور، یک رمان داستانی هست که مربوط به منطقه ای خاص می شود و با توجه به سبک رمان نویسی و ادبیاتی که دارد به خوبی می توان با حال و هوای منطقه مورد نظر ارتباط گرفت.
کتاب قلب زیبای بابور pdf و یا به عبارتی نسخه الکترونیک آن را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کنید و سپس در کتابخوان فراکتاب آن را مورد مطالعه قرار دهید.
مشخصات کتاب قلب زیبای بابور در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان |
نویسنده: | جمشید خانیان |
تعداد صفحه: | 79 |
موضوع: | داستان ایرانی، رمان ایرانی |
قالب: | الکترونیک |