در کتاب سهیلیان به روایت همسر شهید قطور تاریخ، فصل جدیدی به نام انقلاب اسلامی و به نام انسان نوشته شده است. این فصل از جنس بهار است، ولی به رنگ سرخ نوشته شده است و خزانی به دنبال ندارد. این فصل، داستان تجدید عهد انسان در روزهای پایانی تاریخ است و برای همین با خون و اشک نوشته شده است؛ خونی که یک روز در این سرزمین بر خاک ریخته شد و اشکی که روزی در وداع، گوشه چادری پنهان شد و روزی دیگر بر سر مزاری به خاک فرو شد و امروز باز هم جاری میشود تا یکبار دیگر گرد و غبار ناگریز زمان را از چهره سرداران روزهای انتظار بشوید.
نیمه شب است. کنار پنجره نشستهام. سکوتی است عمیق. به آسمان نگاه می کنم. شب آرامی است و ستارهها می درخشند. با خود فکر می کنم ستارۀ من کدام است و ستارۀ تو کدام؟ وقتی یکی بمیرد... اما نه تو که نمردهای. تو شهید شدهای. پس در تمامی این ستارهها جا داری.