کتاب رویاهای رنگی یک کور مادرزاد، روایتگر آرزوها، دلتنگیها، گمگشتگیها و دغدغههای اجتماعی دو نسل از جوانان ایران است که سعی در اصلاح جامعه مطابق آمال و آرزوهای خودشان دارند. پویا دانشجوی جوان نابینایی است که وقتی برای اولین بار در تجمع اعتراضی دانشجویان شرکت میکند از پله ها میافتد و به سرش ضربه میخورد؛ با این ضربه رویاهای رنگی پویا شروع میشود، رویاهایی که ردپایی از گذشتهی دور پویا در خود دارد. او که در میان شلوغیِ اعتراضات عاشق آیتک خواهر صمیمیترین دوستش شده از ورای این خواب ها و اتفاقاتی که بعد از آن میافتد نسبت به گذشته، اطرافیان و پدر و مادر خود دچار شک و تردید میشود.
این رمان با اشاره به برخی حوادث پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ و حوادث کوی دانشگاه در سال ۷۸، تشابه و تفاوت خاستگاهها بنیانهای فکری و آرزوها و آرمان های دو نسل از جوانان ایران را به چالش میکشد. نگاه جزئینگر نویسنده در توصیف فضاهای بومی و شخصیتپردازی مناسب و استفاده خوب از رخدادهای تاریخی و فرهنگی، درک کاملی از سیر حوادث رمان در اختیار مخاطب قرار میدهد. نویسنده به خوبی توانسته در بستر مکانی و زمانی که به نظر چالش برانگیز به نظر می رسد، ماجراهایی جذاب، دارای کشمکش و همچنین شخصیتهایی ملموس برای خواننده خلق کند و او را به همراهی با اثر ترغیب نماید.
با صدای زنگ در به ساعت نگاه کرد، یک ربع بیشتر تا دوازده نمانده بود؛ یقین داشت پویاست، این وقت روز آمده تا گردن گیرِ تعارف ستاره برای ناهار نشود. بعد از این همه سال می دانست وقتی برای اوّلین بار به خانه ای می رود، برای ناهار نمی ماند حتّی اگر خانهٔ صمیمی ترین دوستش باشد. در را باز کرد و تا پویا تو بیاید هرسه کلید کولر را باهم زد.
بعد از استرس ها و فشارهای عصبی دیروز، وقتی پویا را دید که بلوز نو پوشیده و ادکلن زده، از خانه بیرون می رود دلش غنج رفت. از صدای نامفهومش که در حیاط می شنید، فهمید به آیدین زنگ زده؛ وقتی دید بیرون می رود شک نکرد می خواهد خانهٔ آن ها برود، آن هم مرتب تر ازهرروز. طبیعی بود می رفت که پس از حرف های دیروزش، خودی به آی تک نشان دهد. به آشپزخانه رفت زیرِ دیگِ درحالِ جوش را کم کرد و درش را گذاشت. پویا کیفش را کنارِ اُپن آشپزخانه روی زمین انداخت و مستقیم آمد پیش او.