امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
30,000
نظر شما چیست؟

کتاب زنی که اتفاقا منم، مجموعه داستان کوتاه با مسائل اجتماعی روز اثر لیلا جلینی می باشد و توسط نشر صاد منتشر و روانه بازار کتاب شده است.

معرفی کتاب زنی که اتفاقا منم

زنی که اتفاقا منم یک مجموعه داستان کوتاه به قلم لیلا جلینی است. جلینی در این کتاب 10 داستان کوتاه را در حیطه های مختلف دینی، اعتقادی، اجتماعی و گاهی تخیلی به قلم شیوا و روان نگاشته است. وی در قالب داستان و روایت، با زبان قصه بسیاری از باورهای خرافی موجود در اجتماع، مسائل و مشکلات اجتماعی و مسائل روز را نقد و تحلیل کرده است.

خلاصه کتاب زنی که اتفاقا منم

کتاب زنی که اتفاقا منم، از مسائل اجتماعی روز مثل دیدگاه های خرافه ای در افراد جامعه، مسائل و مشکلات اجتماعی موجود جامعه خصوصا برای بانوان را در قالب داستان های کوتاه خواندنی بیان می کند. 
داستان های این کتاب، با این که کوتاه هستند اما فضای نو و تازه ای از دنیای داستان را مقابل خواننده می گذارند. استخوان بندی محکم بدنه داستان، ایده های جذاب و ملموس، فضاسازی مناسب، قابل لمس و آشنا با زندگی روزمره اکثر افراد، جمله بندی قدرتمند و شخصیت سازی قوی از ویژگی های مثبت این کتاب هستند.
کتاب زنی که اتفاقا منم شامل ده داستان تحت عناوین زیراست.
آینه و مهتاب، بهشت و جهنم، سیْد اُجاقی، کشتی روی پشت‌بام برفی، 00:00، نسبیت را قی کن!، ایستگاه بارون!، آن سه‌شنبه لعنتی و آقای شیر خداحافظ

برشی از متن کتاب زنی که اتفاقا منم

از همان سر کوچه سیگارش انگار که قطار زغال‌سنگی، دود می‌کرد و ردّش پشت‌سرش می‌آمد و عین بلندگو قورت‌داده‌ها، بلندبلند حرف می‌زد تا اهل‌ محل سخاوتش را بشنوند و خیال عزیز راحت شود که کلاه سرش نمی‌گذارد. عزیز خودش را به نشنیدن زد. ترمه را تا کرد و در خورجین دست‌باف یادگار مادرش گذاشت و کنار آینه، روی لبه سنگی باغچه کوچک پُردرخت سر کوچه نشست. سالار عتیقه‌چی جلوِ آینه خودش را برانداز کرد؛ غبغب آویزانش را خرت‌خرت خاراند و دم سیگار را که فرو داد، عزیز غرّید: «دودش به آینه نگیره! »
سالار سر بالا کرد و دود را پفی بیرون داد: «از خر شیطون بیا پایین پیرمرد، دزد اگه به خونه‌ات نزنه، فردا روز سرت رو بذاری زمین، آینه‌ت ملّاخور می‌شه و دود هوا. تا زنده‌ای خودت بخور.»
عزیز به‌جای جواب چشم دوخت به انتهای کوچه. جواب سالار را می‌داد تا غروب باید بحث‌های همیشگی را پی می‌گرفت و حرف تکراری می‌شنید.
سالار عتیقه‌چی ته‌سیگار را پرت کرد توی باغچه و دست کشید روی کنگره‌های قاب آینه؛ روی نقش ماه و ستاره‌اش که از جنس قاب آینه بود: «سیصد سال!... شایعاتی می‌کنن این مردم! خیلی باشه صد سال! برنجش اما مرغوبه، واسه همین پنج‌تومن می‌دم. تنور تا داغه نون بکن، تنور که سرد شد جون بکن، از من گفتن بود.»
سالار وقتی دید عزیز دل به بحث نمی‌دهد و چشم دوخته به ته کوچه، ابروهای پرپشتش در هم گره خورد، ردّ نگاه عزیز را زد که به درِ سفید انتهای کوچه بود.
_قراره دارودسته شاهی رد بشه یا ماه‌پری از حموم درشِه؟
عزیز چشم از انتهای کوچه گرفت؛ اما به سالار نگاه نکرد و با پوسته‌های کف دستش مشغول شد، که یادگار هرروزه معجون‌های جلادهی آینه بودند.
سالار از این‌همه بی‌اعتنایی دمق شد. با صدای اَخ‌اَخ از ته گلویش، تف غلیظی در باغچه انداخت. به ته کوچه نگاهی انداخت و سبیل‌هایش جنبید: «عزّت‌زیاد عزیزخُله، تا غروب مغازه‌م، هر روز هستم.»
سالار رفت و عزیز حواسش را داد به درِ سفید انتهای کوچه. نه ساعت داشت و نه سواد درست‌حسابی برای خواندن ساعت؛ اما ساعت دلش کوک بود به وقت آمدن مهتاب.

دانلود کتاب زنی که اتفاقا منم

نسخه الکترونیک کتاب زنی که اتفاقا منم را می توانید از اپلیکیشن فراکتاب خریداری نموده و پس از دانلود در کتابخوان فراکتاب مطالعه نمایید و بسیاری از مسائل اجتماعی روز را در قالب داستان هایش درک کنید.

دانلود کتاب زنی که اتفاقا منم

مشخصات کتاب زنی که اتفاقا منم در جدول زیر آورده شده است:

مشخصات
ناشر: نشر صاد
نویسنده: لیلا جلینی
تعداد صفحه: 80
موضوع: داستان ایرانی
قالب: الکترونیک

 

صفحات کتاب :
80
کنگره :
PIR8003‬‬
دیویی :
8‮فا‬3/62‬‬
کتابشناسی ملی :
7553402
شابک :
978-622-7459-42-5
سال نشر :
1400

کتاب های مشابه زنی که اتفاقا منم