موضوع کتاب محاربه کابل و قندهار، بیان بخشی از جنگهای داخلی «افغانستان» است. این کتاب، در قرن سیزدهم هجری قمری و بنا بر ادّعای مؤلّف با هدف آشنایی مخاطب با عادتها و سیاستهای مردم انگلستان و «اهل فرنگ» تدوین شده است. کتاب محاربه کابل و قندهار، مشتمل بر شرح و تفصیل لشکرکشیهای «شاه شجاع الملک» به افغانستان و جنگهای او با«امیردوست محمّدخان» و فرزندش «محمّداکبرخان» و حکومت سه سالة او تحت تابعیت «بریتانیا» است.
نگارنده، در این اثر از طرفین دعوا در جنگ کابل یعنی افغانها به ریاست «امیردوست محمّدخان»، فرزندش «محمّد اکبرخان» و «انگلیسیها» با احتیاط و احترام فراوان یاد میکند و در جای جای کتاب، انگلیسیها را به داشتن فضل و دانش میستاید و از آنها تجلیل میکند. مشخّصة کتاب، نگارش به طریق واقعهنویسی، انشای ساده و بیتکلّف و دوری از اطناب کلام است.
محاربة کابل و قندهار که بهطریق واقعهنویسی تألیف شده انشای ساده و بیتکلّفی دارد. مؤلّف که فرد محتاط و دقیقی بوده غالباً سعی کرده از تطویل در کلام دوری جسته و وقایع را بهاختصار بهنگارش درآورد. اگرچه مؤلّف ما در مقدّمة کوتاه خود فضل و دانش خود را در زبان فارسی بهرخ خواننده کشیده و داد سخنوری بهشیوة مغلقنویسی را سر داده است. امّا از مقدّمة مؤلّف که بگذریم باقی متن کتاب انشای ساده و روانی دارد.
عبدالکریم در مقدّمة کتاب بعد از حمد و ثنای باریتعالی، بهاختصار خود را معرّفی میکند و سپس سوابق مطالعات و غور و تفحّصاش را در تاریخ بهخواننده گوشزد میکند و در ادامه دلایل خود را برای تألیف کتاب برمیشمرد. او همچنین بهمنابعی که در تألیف کتابش از آنها بهره برده، اشاره میکند و در خاتمة مقدّمه بهشرح حال منشی قاسم جان صاحب تاریخ منظوم «اکبرنامه» که منبع اصلی کتاب عبدالکریم بوده میپردازد. این شیوه از مقدّمهنویسی تقریباً بهتأسّی از مکتب تاریخنویسی فارسی در هرات بود که روزگاری در عصر تیموریان مورّخان نامداری چون میرخواند را پروراند و این سبک بعدها در اوایل دورة صفویه توسّط خواندمیر نوة میرخواند بههند انتقال یافت و رنگ و بوی هندی بهخود گرفت و متون تاریخی فارسی شبه قارّه را تحت تأثیر خود قرار داد.