کتاب طالبان سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی؛ خاطراتی از سفر به افغانستان در زمان طالبان و گفت و گو با سران حکومت آن، اثر جدید پژوهش گر جریان های تکفیر و مقاومت و مترجم کتاب های پرفروش «از افغانستان تا لندنستان» و «تو زودتر بکش»، آقای وحید خضاب است.
فهمی هویدی نویسنده سرشناس مصری و متفکر اسلامگرای جهان عرب در دوران طالبان، دوبار به افغانستان سفر کرد و خاطراتش را در کتاب طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی منتشر کرده است.
تا پیش از ظهور وحوش القاعده و داعش، معمولا هر وقت سخن از تحجر و بیخردی و وحشیگری به اسم دین به میان میآمد ذهن مخاطب متوجه جریان طالبان میشد؛ حتی در ادبیات عامه به برخی رفتارهای خشن و متحجرانۀ ظاهرا دینی، «رفتارهای طالبانی» گفته میشد. البته در ایجاد چنین تصویری از طالبان عوامل متعددی نقش داشتند که مهمترین بخش آن را اقیانوس شایعات و مهملاتی که رسانههای ضددینی غربی (و به تبع آن ها، رسانههای بیتحلیل یا مغرض داخلی) منتشر میکردند تشکیل میداد.
همزمانی ظهور طالبان با سالهای موسوم به «اصلاحات» در ایران که موجب عنانگسیختگی «روشنفکران» مغرض، جاهل و ضد انقلاب و ضد دین شده بود و سوءاستفادۀ آنها برای حمله به جمهوری اسلامی (در قالب شبیهنمایی نظام مقدس شیعی با نظام طالبانی) هم بر آتش این مهملات و تصاویر غلط میدمید.
البته در کنار آن نباید از برخی عقدههای قومیتی (که متاسفانه همچنان هم در بین افراد زیادی به چشم میخورَد) و رویکرد زشت و چندشآور آن ها نسبت به برادران همسایه غفلت کرد که این نیز عاملی اضافی برای «هیولاسازی» بیشتر از طالبان میشد. همۀ این ها دست به دست هم داده بود تا در ذهن مردم جهان (و ایران)، طالبان تبدیل به نماد جهل و خشونت شوند. اما «همۀ» آنچه دربارۀ طالبان گفته میشد صحیح نبود، نه اینکه «همۀ» آنچه گفته میشد غلط بود.
با توجه به همین نکات و لزوم تصحیح تصور تاریخی مخاطبان، و همچنین با توجه به نقشآفرینی هرچه بیشتر طالبان در کشور برادر و همسایۀ ما (افغانستان عزیز) در برهۀ اخیر، ضرورت بازخوانی تجربۀ طالبان خودنمایی میکند. کتاب طالبان سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی، گامی است در همین مسیر.
هیچ کدام از اطرافیانم وقتی فهمیدند می خواهم به افغانستان بروم، تشویقم نکردند. افغانستان از نظر سیاسی تصویر خوشی در ذهن ها نداشت. مردم حالا دیگر حماسه های دوره «جهاد» و دلاوری هایی که جوانان مسلمان در آنجا نشان دادند را از یاد برده بودند. زلزل های که جهاد افغانستان، در بنیان امپراطوری شوروی به وجود آورد هم از ذهن ها پاک شده بود، زلزله ای که نقشی خاص در شکاف برداشتن و نهایتا سقوط آن امپراطوری ایفا کرد.
حالا افغانستان در ذهن ها به تروریسمی که اسامه بن لادن به عنوان نماد آن شناخته می شود، و به عقب ماندگی و سرکوبی که جنبش طالبان نماد آن ها شده است مربوط می شود. سؤال هایی که پیش از سفرم از من می پرسیدند، بیشتر استفهام انکاری بود تا سؤال واقعی.