کتاب سند گمنامی، به بررسی زندگی و خاطرات شهید مدافع حرم، شهید احمد مکیان می پردازد. کتاب در شش فصل کودکی و نوجوانی، جوانی، سوریه، ازدواج، شهادت و وصیت نامه تدوین شده است. قبل از شروع فصول، زندگی نامه و بعد از آنها تصاویر درج شده است.
شهید احمد مکیان در نیمه آبان سال ۱۳۷۳ در خانواده ای مذهبی در استان خوزستان متولد شد. پدر او از روحانیان و مبلغان فعال در منطقه بود احمد در نوجوانی به حفظ قرآن و شرکت در فعالیت های فرهنگی موفق شد. …پس از چند مرحله حضور در جبهه های نبرد احمد با مشورت خانواده تصمیم گرفت ازدواج کند آشنایان فکر میکردند ازدواج مانعی برای حضور او در منطقه میشود ضمن علاقهای که به خانواده و همسرش داشت مدت کوتاهی پس از ازدواج مجدد عازم میدانهای نبرد شد. احمد سرانجام در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ در ۲۱ سالگی به آرزوی دیرینه اش رسید و هم نشین رفقای شهیدش شد.
دفعه اولی که رفت کسی از فامیل خبر نداشت. ولی دفعات بعد، آرامآرام بقیه هم متوجه شدند و حرف و حدیث ها شروع شد. بعضی میگفتند: «احمد برای پول داره میره سوریه و شما نباید اجازه بدید». اینقدر از این مدل حرف میزدند و به ما فشار می آوردند که خسته شدیم از جواب دادن به اون ها. ما جوری فکر می کردیم و اون ها جور دیگه. گفتیم: «ما که احمد رو نفرستادیم. خودش رفته، شما اگه می تونید باهاش صحبت کنید که دیگه سوریه نره». وقتی از دومین اعزامش برگشت، بزرگان فامیل خانه ما جمع شدند که احمد را قانع کنند که دیگر به سوریه نرود.
“جلسه شبانه” به روایت پدر شهید (صفحه ۵۸): تقریبا جلسه شان ۱۰:۳۰ شروع شد تا حدود ۳ نیمه شب. اتاق پر بود از بزرگان فامیل که بیشترشان هم روحانی بودند. آنها یک طرف، احمد یک طرف. صحبت ها شروع شده بود و احمد با آیات قرآن و حدیث هایی که بلد بود جواب همه را داده بود. طوری شده بود که احمد همه را قانع کرده بود که رفتنش به سوریه بی دلیل نیست. مثلاً گفته بودند: « یک بار رفتی دیگه وظیفهات رو انجام دادی، کفایت میکنه. بذار بقیه برن». گفته بود: « مگه دفاع از مظلوم فقط یکبار وظیفه ماست؟ تا وقتی زنده هستیم وظیفه داریم از مظلوم دفاع کنیم».