کتاب شقایق عاشق نوشته زینب عطایی میباشد و انتشارات ستارگان درخشان آن را به چاپ رسانده است.
یکی از شهدایی که میتوان او را مصداق بارز فرد نخبه، آن هم با تعریف شورای عالی انقلاب فرهنگی در "سند راهبردی کشور در امور نخبگان" دانست سردار شهید حسن غازی است.
شهید غازی در سال ۱۳۳۸ در شهر اصفهان و در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. او دانشآموز زرنگ و درسخوانی بود. در کنار تحصیل و تعلیم به فوتبال هم خیلی علاقه داشت و بازیکن بسیار قابلی بود. حسنغازی فوتبالیست بود. هافبک وسط بازی میکرد؛ کاپیتان جوانان سپاهان. درست همان وقتی که دعوت میشود به تیم ملی جوانان و در رشتۀ داروسازی دانشگاه اصفهان هم پذیرفته میشود، همه چیز را رها میکند و میرود جنگ.
وقتی میرود جبهه، باز هم سر و کارش با توپ میافتد و میشود فرمانده توپخانه. در یکی از روزهای اسفند 62 از طلایی سپاهان میرسد به طلاییِ طلائیه و برای همیشه آنجا ماندگار میشود.
آن شهید بزرگوار، که از ابتدای جنگ تحمیلی با مسئولیتهای مختلف وارد عرصه های نبرد شده بود در بسیاری از عملیاتها در غرب و جنوب شرکت داشت و بی مهابا به دشمن میتاخت و هرگز ضعف و ناتوانی از خود نشان نمیداد.
فرماندهی کل سپاه نیز به همین علت مسئولیت ایجاد اولین گروه توپخانه سپاه را به ایشان واگذار کرد. بعد از مدتی یگانهای مستقل توپخانه در سپاه با همفکری ایشان به وجود آمدند.
روایت شهربانو اسلامی
خانه قدیمی است؛ از آنهایی که سقفش به جای ایزوگام، کاهگل دارد. در طبقۀ دوم دو اتاق از دهۀ شصت به یادگار مانده؛ همانطور دستنخورده. با همان فرشها و با همان قفسۀ کتابها. پیرزن از صاحب اتاقها، از پسرش، برایمان میگوید. دهان گرمی دارد.
گهگاه حرفهایش را قطع میکند و میگوید: «اگر چیزی نخورید، دیگر حرف نمیزنم. » خودش میگوید: «این دوتا اتاق برای من مثل کاخ میماند. بارها خواستهاند این خانه را بخرند و بکوبند و آپارتمانش کنند. به خاطر این دوتا اتاق دلم نمیآید.