کتاب حبیب، مجموعه پنج داستان کوتاه دفاع مقدس نوشته زهرا یگانه که توسط انتشارات صریر منتشر شده است.
می روم توی گودال، پشت سنگر. توی جیب لباس نظامی ام را می گردم دنبال پاکت سیگار. آن را بیرون می کشم و تکانش می دهم؛ لعنتی. . . ! خالی شده. تف به این شانس. سر پست باشی بدون سیگار، شب صبح نمی شود. اطراف را نگاه می کنم، چند تا جنازه ایرانی افتاده اند پشت سنگر، پایین خاکریز. آرام و بی صدا می روم سراغشان. از غروب افتاده اند اینجا. نزدیک است بویشان منطقه را پر کند، آن وقت، نفس کشیدن تا چند کیلومتری سخت می شود.
کاش می شد دفنشان کنم، اما اگر کسی مرا ببیند کارم زار می شود. عجیب است که تا کنون بویشان بلند نشده، توی این جنگ لعنتی آدم چه چیزها که با چشم های خودش نمی بیند. . ! هفته پیش وقتی تازه می خواستیم اینجا مستقر شویم و مشغول کندن سنگر بودیم؛ یک جنازه ایرانی پیدا کردیم. جل الخالق! سالم بود. انگار چند ساعت پیش مرده بود. بچه ها با تعجب به هم نگاه کردند، آخر دوسال بود در این منطقه هیچ عملیاتی انجام نشده بود.