بررسی ریشهها و شرح وقایع جوامع بشری با نگرش تاریخی، یکی از کارکردهای متأخر تاریخ است. البته روشن است که علم تاریخ برای رسیدن به این هدف، در گردآوری دادهها و پردازش آنها از روشهای تازهای بهره برده است که «تاریخ شفاهی» یکی از آنها است. تاریخ شفاهی که روشی تازه برای گردآوری خاطرات و روایتهای شفاهی رخدادهای تاریخی است، شاید از جهاتی کهنترین شیوهی تاریخنگاری نیز به شمار آید و با تعیین معیارها و استانداردهای لازم برای این روش تازه –که جایگاه ویژهای در تاریخنگاری یافته- میتوان آنرا شاخهای از «علم تاریخنگاری» قلمداد نمود. در حقیقت محتوای تاریخ شفاهی از طریق فرآیند مصاحبه به دست میآید که شامل مشاهدات و تجربههای تاریخی اشخاص یا نقل قول های آنان از دیگر حاضران در صحنه تاریخ است. تاریخ شفاهی به واسطهی جزئینگری، دخالت «شناخت روان» در بیان و نگارش تاریخ، مستندسازی و اصالتبخشی، روش مناسبی برای تدوین و ثبت دقیق تاریخ، و شناساندن درست رخدادها میباشد. آنچه از اینگونهی تاریخنگاری حاصل میشود، روایت مستندی است که در کنار اطلاعات دیگر، تا اندازهای فراوان، بخشی از «ناگفتهها و اسرار »و «معماها»ی تاریخی را به ویژه در حوزهی تاریخ معاصر بیان و حل میکند.
ما در نیمه اول اردیبهشت 1363یک راست از اهواز با تویوتا به ارومیه آمدیم. در مسیر راه حالمان خیلی گرفته بود بخاطر اینکه تنها دوست امین و شریفی را که میتوانستیم رویش حساب باز کنیم و به او امید داشته باشیم از دست داده بودیم. ما دوستان شهید باکری علاقمند بودیم که همیشه آقا مهدی با ما حرف بزنند و معمولا اگر میدانستیم ایشان جایی هستند سعی میکردیم مسیرمان را عوض کنیم تا با ایشان دیداری داشته باشیم هر چند با یک سلام خشک و خالی.
ماشینی که پوسترهای شهیدمهدی باکری را قرار بود از اهواز به ارومیه بیاورد تا در تشییع جنازه استفاده کنیم، در منطقهی پلدختر(مابین اهواز و دزفول) بمباران شد و کل پوسترهای شهید باکری در بمباران سوختند. خودتان بهتر میدانید بچههای لشکر عاشورا برای شهید باکری با یکسری پرچمهای مخصوص و با اذان و موزیکهای نظامی غمگین و با یک صف مرتب آمدند و تمام روحانیون و پیشکسوتان و رزمندگان و خانوادههای شهدا در میدان انقلاب(ایالت) شهر ارومیه جمع شده بودند و مثل راهپیمایی بزرگ ملی آماده تشیع نمادین آقا مهدی شدند. تشییع جنازه باید از ساعت 10 شروع میشد ولی جماعت از ساعت 9 در آنجا مستقر بودند، تقریبا همه آمده بودند.