امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
12,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب شهید مهدی زین‌ الدین

کتاب شهید مهدی زین‌الدین که در موسسه شهید کاظمی تهیه و منتشر شده است، به بیان خاطراتی از زبان همسر، دوستان و همرزمان این شهید می‌پردازد.

مهدی زین‌الدین سال ۱۳۳۸ در تهران به دنیا آمد و به خاطر تبعید پدرش به خرم‌آباد، آن‌ها هم برای ادامه زندگی به خرم‌آباد رفتند. در همان زمان آیت‌الله مدنی هم به خرم‌آباد تبعید شده بود. آشنایی با آیت‌الله مدنی فرصت مناسبی بود تا مهدی زین‌الدین همان‌طور که در درس و مدرسه نخبه بود، در اخلاق هم سرآمد همه باشد. شناخت سیاست و مبارزه علیه رژیم پهلوی را هم از آیت‌الله مدنی یاد گرفت. رژیم همه بچه‌های دبیرستانی را مجبور می‌کرد تا عضو حزب رستاخیز شوند. دو نفر در خرم‌آباد این کار را قبول نکردند که یکی از آن‌ها مهدی زین‌الدین بود. همین کار باعث شد تا او هم از مدرسه اخراج شود.

بعد از مدتی به‌همراه خانواده ساکن قم شد. پدرش به‌خاطر فعالیت‌های سیاسی روانه زندان شد. مهدی در کنکور شرکت کرد و با رتبه چهار در دانشگاه شیراز و رشته پزشکی قبول شد. اما انصراف داد و گفت مغازه پدرم سنگر انقلاب است و مغازه پدرش را سرپا نگه داشت.

بعد از انقلاب وارد جهاد سازندگی و سپاه شد. با شروع غائله کردستان، به کردستان رفت و بعد از برگشت در ۲۰ سالگی مسئول اطلاعات سپاه قم شد. در عملیات بیت‌المقدس مسئولیت اطلاعات - عملیات قرارگاه نصر را برعهده گرفت و در عملیات رمضان به‌عنوان فرمانده تیپ علی‌بن ابیطالب(ع) - که بعد‌ها به لشکر تبدیل شد - انتخاب شد.
در ۲۷ آبان سال ۱۳۶۳ مهدی زین‌الدین به همراه برادرش مجید (که مسئول اطلاعات و عملیات تیپ ۲ لشکر علی‌بن ابیطالب(ع) بود) جهت شناسایی منطقه عملیاتی از باختران به سمت سردشت حرکت می‌کنند و توسط عناصر ضدانقلاب به شهادت می‌رسند.

گزیده کتاب شهید مهدی زین‌ الدین

اواخر سال 1360 بود که شهید «حسن باقری» به «قرارگاه عملیاتی جنوب» آمد و گفت: «امروز یک نیروی به دردبخور و ارزنده کشف کردم.»
پرسیدم: «چه کسی هست این نیرویی که کشف کردی؟»
گفت: «اسمش مهدی زین‌الدین است. سوابقش را هم درآوردم؛ همه درخشان و عالی.»
گفتم: «می‌خواهی با او چه کار کنی؟ فکری برایش داری؟»
گفت: «اگر همه صلاح بدانند، می‌خواهم او را بفرستم تا زمینۀ عملیات بعدی را برای ما آماده کند.»
زمانی بود که عملیات «فتح‌المبین» در دستور کار قرار داشت و در پی طرح‌ریزی آن بودیم. موافقت شد و مأموریت به مهدی ابلاغ گردید.
طبق مأموریت، مهدی باید به دزفول می‌رفت و سرپرستی تمام محورهای عملیاتی را که هرکدام وظیفۀ خاصی داشتند و نیروهای اطلاعات و شناسایی‌شان مشغول فعالیت بودند، بر عهده می‌گرفت.
طی این مدت که حدود شش ماه طول کشید، چند بار از اهواز به دزفول رفتیم. هروقت به دزفول می‌رسیدیم، مهدی سخت مشغول کار بود. حتی گاهی به عنوان رزمندۀ ساده، برای شناسایی، تا عمق مواضع دشمن هم پیش می‌رفت.

صفحات کتاب :
84
کنگره :
‏‫‬‮‭DSR۱۶۲۶
دیویی :
‏‫‬‮‭۹۵۵/۰۸۴۳۰۹۲
کتابشناسی ملی :
9468310
شابک :
۹۷۸۶۰۰۸۲۰۰۳۰۷
سال نشر :
1402

کتاب های مشابه شهید مهدی زین الدین