کتاب سنگرساز بی سنگر pdf

زندگی نامه ی داستانی شهید سیدمحمدتقی رضوی

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
40,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب سنگرساز بی سنگر

کتاب سنگرساز بی سنگر روایتی مستند از زندگی شهید سیدمحمدتقی رضوی فرمانده مهندسی جنگ جهادسازندگی است. این کتاب را نصرت الله محمودزاد با زبانی جذاب و شیرین نوشته است. خواندن کتاب اطلاعات تازه ای در اختیار مخاطب قرار می دهد.

این زندگی نامه در یازده فصل نوشته شده است. محمودزاده، نویسنده این کتاب در هر فصل بخش های مختلفی از زندگی این شهید بزرگوار را روایت کرده است. در کتاب سنگرساز بی سنگر ، با داستانی حقیقی و جذاب روبه رو می شوید.

نصرت الله محمودزاده پیش از این کتاب های مسیح کردستان، رقص مرگ و بام کردستان را منتشر کرده است. برای نسل امروز شناخت زندگی شهدا تجربه ای تازه از نسلی است که جان را برکف گذاشتند و به جدال با ظلم رفتند.

گزیده کتاب سنگرساز بی سنگر

با سرازیر شدن جنگ‌زده‌ها به سمت اهواز، شهر از شیون و فغان زنانی که اعضا خانواده خود را در اثر بمباران و گلوله باران عراقی‌ها از دست داده بودند، پر شده بود. شیون آن‌ها فشار روانی زیادی را به اهالی شهر وارد ساخته بود. اکنون با گذشت بیست‌روز از حملات پی‌درپی عراقی‌ها، کم‌کم مردم به این وضع عادت کرده و سعی داشتند خود را از مهلکه‌ی جنگ دور کنند.

این صحنه‌ها مثل پرده سینما از جلوی چشم آقاتقی می‌گذشتند. افکارش غرق در این اتفاقات بود و وقتی به خود آمد که اتومبیل از کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر به‌سمت محل استقرارشان می‌رفت. راننده مقابل مدرسه‌ای که انبوهی از جوانان جلوی آن تجمع کرده بودند، ایستاد. نگهبان با شنیدن صدای بوق ممتد در را باز کرد. حیاط مدرسه شلوغ بود. از سرووضع کسانی که در آن‌جا جمع شده بودند، پیدا بود اکثرشان اهل خوزستان نبوده و داوطلبانه برای مقابله با دشمن به اهواز آمده‌اند. آقاتقی به یاد اولین روزی افتاد که از مشهد مستقیم به اهواز آمد و پس از چند روز سرگردانی، در همین مدرسه به جمع افراد داوطلب پیوست.

 بیست‌روز برای او بسیار طولانی به نظر می‌رسید، اما از سه شب قبل که برای عملیات به منطقه دُب‌ هردان می‌رفت، همه چیز عوض شده بود و دیگر اسیر هیجانات داخل شهر نمی‌شد. از اتومبیل پیاده شد و بی‌اعتنا به پافشاری جوانانی که درخواست اسلحه می‌کردند، وارد اتاقی شد تا کمی استراحت کند. بیش از بیست‌نفر کنار هم‌دیگر روی زمین به خوابی خوش فرو رفته بودند. یکی از آن‌ها که معلوم بود پتویی گیرش نیامده، اورکت خود را روی خود کشیده بود. آقاتقی با مشاهده‌ی آن جوان حساب کار دستش آمد و بدون این‌که دنبال رواندازی بگردد، در گوشه‌ای دراز کشید. همینکه سرش را روی زمین گذاشت، به خوابی عمیق فرو رفت.

صفحات کتاب :
254
کنگره :
DSR1626‭‬ ‭/ر644‏‫‭م3 1397
دیویی :
955/0843092
کتابشناسی ملی :
5134475
شابک :
9786008857372
سال نشر :
1397

کتاب های مشابه سنگرساز بی سنگر