کتاب روانشناسی محیطی و بهزیستی انسان، اثر ان اسلوان دولین؛ با ارائه درکی بهروز از انواع محیط هایی که پاسخگوی نیازهای انسان هستند به اصول اولیه این حیطه به کمال احترام میگذارد در این راستا تمایز رویکردی که در اینجا مطرح است از سایر رویکردهای فعلی در زمینه رفتار محیطی مهم است. بسیاری از پژوهشهای حاضر در روان شناسی محیطی و مطالعات رفتار محیطی به مواردی از قبیل تغییر اقلیم پایداری محیط زیست و رفتار محیطی میپردازند که اغلب از چهارچوبی مانند نظریه رفتار برنامه ریزی شده (TPB) (اجزن، ۱۹۹۱؛ اجزن و فیشباین، (۱۹۸۰ مدل فعال سازی - هنجاره شوارتز (۱۹۷۷) یا تئوری محیط گرایانه هنجار - باور - ارزش (VBN) (استرن (۲۰۰۰) برای درک نحوه تقویت رفتار محیط دوستانه پیروی میکنند به عنوان مثال نگاه کنید به استگ و ولک (۲۰۰۹) استگ و ولک در مقاله خود رفتار محیط دوستانه را به عنوان رفتاری که کمترین آسیب را به محیط میرساند و حتی به محیط سود می رساند تعریف میکنند (۲۰۰۹: ۳۰۹) چنین نظریه هایی استدلال میکنند که نگرشها هنجارهای ذهنی و کنترل رفتاری ادراک شده نیتهای رفتاری و خود رفتارها را شکل میدهند مطمئناً این نظریه ها مهم هستند، اما پژوهشهای مربوط به رفتار - محیط که در این نظریه ها پرسیده میشود بر ارزشها و نگرشهایی که برای پیش بینی و در نهایت تغییر رفتار انسان لازم است تأکید میکند پیش بینی کننده ها در واقع چنین ارزشها و نگرشهایی هستند.
استگ و ولک خاطر نشان میکنند که عوامل زمینه ای تأثیر نسبتاً کمی روی رفتار محیط دوستانه دارند. در حالی که در این کتاب زمینه در وهله نخست قرار دارد در کتاب حاضر اگرچه هدف از ایجاد محیطهایی که زمینه رشد افراد را فراهم می کنند در اساس همانند محیطهایی است که بر رفتار محیط دوستانه تأکید میکنند با وجود این زمینه تأکید متفاوت است. در اینجا محیط فیزیکی متغیر مستقل است و نقش را نه یا محرک را ایفا میکند از این منظر کتابی که در دست دارید با هدف EDRA که در صفحه اصلی وب سایت خود بیان کرده است یعنی درک روابط متقابل مردم با محیط طبیعی و مصنوع پیرامون آنها در جهت ایجاد و کنترل محیطهای پاسخگو به نیازهای انسان مطابقت دارد. این کتاب اگر چه محدود به یک الگوی نظری نیست انعکاسی از الگوی انسان منطقی کاپلان (۲۰۰۹) است، به این معنا که در روان شناسی محیطی کانون توجه محیط است» (صفحه ۳۲۹)
چرا رسیدن به نظریه دشوار است ؟
به نظر میرسد که پژوهشگران پیشرو در حیطه روانشناسی محیطی به ویژه پروشانسکی (۱۹۷۴)، متوجه شده بودند که اگر چه به سازماندهی اصولی نیاز داریم که بتواند توضیح دهد که چگونه محیطهای مصنوع و طبیعی بر ما تأثیر میگذارند لیکن دستیابی به این امر دشوار است و آن رویکرد بیشتر توصیفی است تا نظری در یک کلام روانشناسی محیطی آشفته است. پروشانسکی اذعان میکند که ما هرگز نمیتوانیم یک نظریه نظاممند جامع ایجاد کنیم . تأکید بر نظریه در اینجا استفاده از نظامهای منطقی پیچیده نیست که در آن شبکهای از مفروضهها گزارهها و مفاهیم به هم پیوسته منجر به تعمیمهای تجربی قابل آزمایش شود نظریه نظاممند در این سطح نه تنها در حال حاضر امکانپذیر نیست بلکه ممکن است هرگز برای روانشناسی محیطی قابل استفاده نباشد.
همانند پروشانسکی ویچ و آرکلین (۱۹۹۵) نیز ادعا میکنند که در روانشناسی محیطی به دلیل روابط بسیار زیاد متغیرهایی که پژوهشگران بررسی میکنند نظریه جدی ای وجود ندارد زیرا در این حیطه طیف گستردهای از روشهای پژوهش رویکردهای متفاوت اندازهگیری و فقدان دادههای کافی برای تأیید یک نظریه واحد وجود دارد پروشانسکی ایتلسون و ریولین (۱۹۷۰) نیز در نخستین کتاب گردآوری شده خود در حیطه روانشناسی محیطی به همین نکته اشاره کردند به نظر میرسد به دلیل مشکلات در برقراری ارتباط به لحاظ زبان و تأکیدهایی که ایجاد مرز و محدودیت میکنند و به آن مشکل سیلو گفته میشود تفاوت در ابزارها و روشهای مفهومی و تمرکز و مقیاس متفاوت تجزیه و تحلیل از مقیاس شهر گرفته تا مقیاس فردی عدم یکپارگی وجود دارد.
با توجه به این چالشها پروشانسکی (۱۹۷۴) هدف محدودتری را مطرح کرد یعنی اینکه استفاده نظاممند در سطح مفاهیم و ایدههایی باشد که میتواند برای شکل دادن به پرسشهای پژوهش استفاده شود. طیف وسیع مقیاسهای وابسته که برای ارزیابی سازه های مربوط به عنوان مثال فشار روانی شفا بخشی قلمرو استفاده میشود مقایسه نتایج در پژوهشها را دشوار میکند پیچیدگی بیشتر زمانی به وجود می آید که مطالعاتی که شامل مفاهیم یکسان هستند اغلب در مقیاس با هم فرق میکنند میتوان قلمرو را در رابطه با یک اتاق تعریف کرد یا خانه و محله یا یک منطقه جغرافیایی بزرگتر حال سؤال این است که با توجه به هدف محدودتر ،پروشانسکی ما کجا هستیم؟ یکی از هدفهای این کتاب پاسخ به این پرسش خواهد بود.. .