کتاب برای زین اب، روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی، نوشته ی سمیه اسلامی و فاطمه قنبری می باشد. کتاب شهید بلباسی توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر و روانه بازار کتاب شده است.
مبارک باد شهد شیرین شهادت بر مردان مجاهدی که دوران دفاع مقدس را ندیدند، ولی سیره و روش آن شهیدان والامقام را در زندگی خود انتخاب کردند! و اما شهید بلباسی! پاسدار عزیزی که با اخلاق نیکو و حسنۀ خود نشان داد الگویی کامل از سبک زندگی شهدای عظیم الشأن دفاع مقدس است. تواضع، صداقت، قناعت، ایثارگری، مردم داری، ولایت پذیری، روحیۀ جهادی و شهادت طلبی از جمله صفاتی است که او را شاخص کرده بود.
محمد بلباسی طلایه دار حرکت های جهادی بسیاری بود؛ از جمله می توان به سفرهای راهیان نور، اردوهای جهادی، احیای هفت تپه، تشکیل صندوق خیریه، برپایی یادواره های شهدا، تلاش در عرصه های مختلف فرهنگی و اجتماعی اشاره کرد. احساس تکلیف در دفاع از حریم حضرت زینب کبری(س) او را به میدان جهاد و مبارزه با تکفیری ها سوق داد. عاشقانه پذیرفت، عاشقانه وارد میدان شد و عاشقانه دفاع کرد. سرانجام در هفدهم اردیبهشت سال ۱۳۹۵ در جبهۀ خان طومان به آرزویش رسید و «عندَ رَبِّهم یُرزَقون» شد. کتاب حاضر بخشی از فضیلت های شهید می باشد که در قالب خاطرات به مدیریت خواهر گرامی، سمیّه اسلامی و با سفارش لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا جمع آوری، تدوین و نشر یافت.
نویسنده در مورد چگونگی به نگارش در آمدن کتاب برای زین اب می گوید: «اول شهریور ۱۳۹۶، پژوهش کتاب شهید محمد بلباسی کلید خورد. با فهرستی از اسامی خانواده، دوستان، همکاران و ... که همسر شهید در اختیارمان گذاشت، آغاز کردیم. اما به دلیل حضور شهید در حوزه های مختلف مانند اردوهای جهادی، راهیان نور، سوریه و ...، و نیز برای بالا بردن کیفیت اطلاعات، در مسیر کار افراد بسیاری را شناسایی کرده، سراغ آن ها نیز رفتیم. همین امر باعث شد تا قریب به ۱۶۰ ساعت مصاحبه از هشتادوچهار نفر حاصل تلاش های مان باشد.
البته به علت تشابه خاطرات، فقط روایت هفتادویک راوی در کتاب ذکر شده است. هم زمان مصاحبۀ همسر شهید هم انجام شد که به خاطر حجم بالای خاطرات، تصمیم گرفتیم در کتابی جداگانه به آن بپردازیم. اما جهت کامل کردن مسیر زندگی حاج محمد، بخش هایی از خاطرات همسرش را در این کتاب هم آوردیم....
به دلیل حجم بالای خاطرات، آن ها را در چهار فصل دسته بندی کردم؛ فصل اول، مربوط به زندگی شخصی و خانوادگی شهید است. فصل دوم، به اتفاقات مربوط به بسیج دانشجویی و کارهای جهادی حاجی می پردازد. فصل سوم، دریچه ای رو به فعالیت های راهیان نور حاج محمد برای خواننده می گشاید و در نهایت فصل چهارم، درمورد سفر به سوریه و شهادت شهید محمد بلباسی است.
در تمام فصل ها، خاطرات بر مبنای محتوا دسته بندی شدند؛ اگرچه نیم نگاهی هم به سیر زمانی مطالب داشتم. در واقع تلاش کردم تا روایت های راویان در هر موضوع، مکمل یکدیگر باشد تا سندیّت خاطرات برای خواننده ملموس تر شود.
درد دل های فرمانده
کلام اول
قدم اول: مژده بدین، بچه نفس میکشه!
قدم دوم: تو کوچه پس کوچه های مالخواست، دنبال پیدا کردن خودمم...!
قدم سوم: یا اباالفضل! الانه که بخوابه...!
قدم چهارم: می شود با یکی از همین باران های بهاری برگردی؟
کلام آخر
وصیت نامه شهید
خصلتی که محمد داشت و احتمالاً از خیلی ها شنیدید، آتش به اختیار بودنش بود. اگر می دید کاری روی زمین افتاده است، منتظر کسی نمی ماند؛ خودش شروع می کرد به حلِ مسئله. حالا می خواست رفتن به آذربایجان برای کمک به زلزله زدگان هریس باشد یا شستن سرویس های بهداشتیِ محل اسکان زائران راهیان نور. بدون این که حرفی بزند، تلاش می کرد تا تواضع شهدا را در خودش پیاده کند. ساده تر بگویم، مَنِ درونش را به زمین می زد تا خودسازی کند. عید سال ۹۰، قرارگاه اسکان بسیج دانشجویی راهیان نور مازندران در مصلای قدیم خرمشهر بود. محمد طبق معمول، بیست وچهار ساعته می دوید تا به کارها رسیدگی کند. طبق برنامه، سربازانِ همراه حاجی موظف بودند قبل از اذان صبح، سرویس های بهداشتی را نظافت کنند.
یکی از شب ها، من و کاظم اکبری که چند شبی مهمان ما بود، برای قدم زدن به کوچه پس کوچه های خرمشهر و کنار کارون رفتیم. شب از نیمه گذشته بود که به محل اسکان مان برگشتیم. صدای تِی کشیدن و شست و شو را که شنیدیم، گفتیم برویم یک خداقوتی به سربازها بگوییم؛ اما منظرۀ جالبی را به چشم خود دیدیم! محمد، مردی که خسته تر از همه بود، تک و تنها به نظافت سرویس بهداشتی مشغول بود.
این جور صحنه ها را زیاد از او می دیدیم. یادم می آید با چه زحمتی داشتیم حسینیۀ محل اسکان مان را تمیز می کردیم. جاروبرقی که نداشتیم هیچ، همراه خودمان «سازهِ کَتین» هم نبرده بودیم؛ همان جاروهای معروف شمالی. فکر می کردیم در خرمشهر هم از این ها پیدا می شود. غافل از این که جاروهای جنوبی از برگ درخت نخل درست می شد. برای بچه های مازندران، جارو زدن با آن ها با عزای عمومی برابری می کرد؛ چون هم قدشان کوتاه بود و باید خیلی خم می شدیم، و هم کیفیت نداشت و باید با قدرت تمام آن را روی فرش مورد نظر می کشیدیم تا تمیز شود. خداییش آن کجا و سازهِ کَتین خودمان کجا! وسط جارو زدن بچه ها دیدم همه خسته شدند. شیطنتم گل کرد، گفتم کمی فضا را عوض کنم تا سرحال شوند. رفتم میکروفن حسینیه را گرفتم و اول ...
برای زین اب، کتابی است که بر اساس خاطراتی از شهید محمد بلباسی نوشته شده است.
شهید بلباسی، دختری بنام فاطمه بلباسی داشتند که دلنوشته ای را در مراسم گرامیداشت به مناسبت شهادت پدر شهیدش در حسینیه عاشقان ثارالله برگزار شد، خواند.
تا کنون کتاب های زیادی برای شهدای مدافع حرم نوشته است، ولی با این حال در این عرصه کار بسیار کم است و باید فرهنگ سازی شود.
پرفروشهای مدافعان حرم
یادت باشد، اثر محمدرسول ملاحسنی
برای زین اب، اثر سمیه اسلامی
سربلند، اثر محمد علی جعفری
شهید نوید، اثر مرضیه اعتمادی
برای دانلود این کتاب به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه و پس از دانلود آن را در کتابخوان فراکتاب مورد مطالعه قرار دهید. برای خرید نسخه چاپی آن میتوانید از طریق سایت و یا نرمافزار فراکتاب اقدام به سفارش کرده و آن را با تخفیف خریداری کنید.
مشخصات کتاب برای زین اب در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | شهید کاظمی |
نویسنده: | سمیه اسلامی و فاطمه قنبری |
تعداد صفحه: | 390 |
موضوع: | روایت زندگی شهید مدافع حرم محمد بلباسی |
قالب: | الکترونیک و چاپی |