کتاب زاده زابل "زندگینامه دکتر حبیب الله دهمرده"، اثر میلاد حبیبی و محمدجواد کربلایی، روایت دانشمندی از خطه سیستانوبلوچستان که مدرک ارشد و دکتری ریاضی کاربردی خود را از دانشگاه آکسفورد گرفت و بلافاصله پس از فارغالتحصیلی برای خدمت به میهن بازگشت و به عنوان یک معلم ساده در زادگاه خود مشغول به خدمت شد.
ایشان در دهه هفتاد شمسی به ریاست دانشگاه زابل منصوب میشوند و در این سمت زمینهساز خدمات علمی و پژوهشی مهمی برای منطقه میگردند. در دهه هشتاد ایشان استاندار سیستانوبلوچستان و لرستان میشوند و پروژههای عمرانی مهمی همچون احیای نیمه چاهها، گاز رسانی و ریلگذاری راهآهن به این منطقه را کلید میزنند. ابر پروژههایی که اکنون به ثمره نشستهاند و مردم زابل از آنها بهرهمند شدهاند.
۳. استانداری استان سیستانوبلوچستان
پیشنهاد وزارت
انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴ فرا میرسد. فضا به شدت انتخاباتی شده است. هر کسی به یکی از نامزدها چسبیده و برایش پوستر میچسباند! موقعیت حساسی است. همه دارند یارگیری میکنند. خیلی از افراد دنبال این هستند که هر طور شده خودشان را به یکی از نامزدها بچسبانند.
از این رهگذر میتوانند ارتقایی پیدا کنند و به نانونوایی برسند؛ اما من حوصلۀ این بازیها را ندارم. نه دنبال ارتقایم و نه نانونوا. طرف هیچ یک از نامزدها نمیروم، برای هیچ یک کار نمیکنم و دست به پوستر هیچ یک نمیزنم. در بیابانهای سیستانوبلوچستان، کنار لودرها و بولدوزرها و تراکتورها دارم صفایم را میکنم. به انتخابات چه کار دارم! زیباترین موسیقی عالم برای من صدای موتورِ بولدوزرهاست.
تنها این موسیقی است که گوشم را نوازش میدهد. اصلا بدون بولدوزر روزم شب نمیشود؛ بنابراین تکلیفم مشخص است: چاهنیمه را با هیچ جای عالم عوض نمیکنم. برای کسی که تکلیفش مشخص است، چه فرقی میکند این بیاید یا آن. بماند که در این مملکت اگر کسی به این گروه و آن جریان وصل نباشد و سرش توی کار خودش باشد، گناهکار محسوب میشود و زیر دست و پا له میشود؛ اما من پوستم کلفتتر از این حرفهاست. از اینکه مجرم شناخته بشوم و مبغوض این گروه و آن جریان قرار بگیرم ابایی ندارم.
خلاصه هرچه هست، در میان تمام مردهبادها و زندهبادها، انتخابات به پایان میرسد و آقای محمود احمدینژاد به عنوان رئیس جمهور انتخاب میشود. هنوز گردوخاک انتخابات نخوابیده است که برای بستن قراردادی میروم به تهران. قرارداد خوبی است بین ما و مرکز انستیتو پاستور ایران، دربارۀ پرورش شترمرغ در زابل. میخواهیم کار را گسترش بدهیم. حدود نه و ده صبح، در مسیر رفتن به جلسه هستم که تلفنم زنگ میخورد.