کتاب عشق در وسط خیابان اثر ابراهیم سالاروند است که به بررسی روابط دختر و پسر می پردازد. مسئله ارتباط با جنس مخالف قسمت مهمی از عمر ما را درگیر خود میکند. شاید بتوان گفت مهمترین مسئله در دوران بلوغ و جوانی، ارتباط با جنس مخالف است.
شخص در دوران بلوغ، بیش از پیش در خود احساس میکند که نیاز به همراهی جنس مخالف دارد تا بتواند به او آرامش عاطفی و روحی ببخشد و نیازهای همهجانبه او حتی امنیت و پناهگاه بودن و حس محبت و ایثار را پاسخ دهد.
در این شرایط است که باید این نیازها به شکل صحیح مدیریت شود. ارتباط با جنس مخالف در قالب ازدواج و تشکیل زندگی مشترک امری ممدوح و ضرورتی انکارناپذیر است، اما در مواردی رابطهای که میان پسر و دختر برقرار میشود، بر پایه دوستی استوار است، بدون لحاظ تفاوتهای جنسیتی و نیز صرفنظر از محدودیتهای اخلاقی. در کتاب عشق در وسط خیابان، سعی شده است در پنج فصل به شکلی کاربردی به ابعاد مختلف ارتباط دختر و پسر پرداخته شود و عوامل، آسیبها و نیز راهکارهای پیشگیری از این آسیبها مورد بررسی قرار گیرد.
رابطه دختر و پسر به دو شکل قابل تصور است؛ در نوع اول، ارتباط میان پسر و دختر با انگیزههای غیرجنسی شکل میگیرد و نوع رفتار از محرکها و جنبههای خاص جنسی فاصله میگیرد. در این رابطه، نگاه دو جنس به هم نگاه انسانی است و نه جنسیتی که در پارهای از مواقع همچون طبابت، تحصیل و غیره، ضرورت مییابد.
نوع دوم روابط میان دو جنس مخالف با انگیزههای مختلفی مانند صمیمیت، رفاقت، دلبستگی، فعالیت جنسی، تعهد، مراقبت و مانند اینها شکل میگیرد و در قالب دوستی و قرارهای عاشقانه به منظور ازدواج، دوستیهای خیابانی، همخانگی و شکلهای دیگر تداوم مییابد که به اصطلاح از آن به دوستی دختر و پسر یاد میشود؛ رابطهای که در آن، بهرهمندی جنسی انگیزه اصلی پیوندخواهی است و فرد رابطه را وسیلهای برای بهرهمندی اقتصادی یا علمی و مانند آنها نمیبیند، بلکه انگیزه اصلی این ارتباط ارضای گرایشهای جنسی و بهرهمندی عاطفی یا جنسی از طرف مقابل است.