کتاب قرآن و علم کلام، اثر محمدحسن قدردان قراملکی است که در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی به چاپ رسیده است.
در کتاب قرآن و علم کلام تلاش شده به این سوال پاسخ داده شود که قرآن و علم کلام چه نسبت و تاثیری بر یکدیگر دارند؟ به تعبیری قرآن چه نقشی بر علم کلام دارد و علم کلام چه تأثیری بر قرآن دارد؟ در ذیل این سوال اصلی، نویسنده به سؤالات فرعی از قبیل نقش قرآن در تأسیس علم کلام، نقش قرآن در ارائه منابع علم کلام و روشگان آن، نقش قرآن در ارائه موضوع، مسائل و قواعد علم کلام و تبیین و آسیبشناسی آنها، نقش علم کلام در تدوین و تقریر آموزههای قرآن و نقش علم کلام در اثبات مبانی و پیشفرضهای قرآن پاسخ میدهد.
کتاب قرآن و علم کلام، از دو بخش تشکیل شده است. بخش اول نشان میدهد که قرآن کریم با راهکارهای مختلف در تأسیس و توصیه علم کلام با رویکرد عقلی نقش مهمی را در علم کلام ایفا کرده است؛ به گونهای که در صورت نبود آیات فوق، چه بسا علم کلام به بهانههای مختلف مثل دوری از قرآن یا اهلبیت (ع) مورد بیمهری قرار میگرفت و یا به کلام خاص مثل نقلی یا حسی محدود میشد، رهاورد آیات فوق تأسیس کلام جامع نقلی و عقلی و فلسفی است. بخش دوم کتاب هم به تبیین نقش علم کلام خصوصاً کلام عقلی در اثبات و تقریر مبانی و آموزههای قرآن (وحیانیت، زبان شناختاری، جامعیت و جاودانگی) میپردازد. خروجی کتاب حاضر اثبات رابطه و وابستگی وثیق قرآن کریم و علم کلام است.
قرآن کریم به عنوان کتاب آسمانی آیین مقدس اسلام در کنار سنت نبوی مهمترین منبع معرفت دینی محسوب میشود، لکن آن دو به تنهایی به علل مختلف از جمله تعدد و تنوع اضلاع مباحث دینی در عرصههای مختلف و طرح سوالات و مسائل مستحدثه به صورت مشخص و مدون پاسخگوی تمام سوالات و ابهامات پیروان خود نبوده و بنابراین با مرور زمان علوم مختلفی مانند تفسیر اخلاق و فقه در کنار دو منبع فوق تدوین و تاسیس شدند، یکی از این علوم، علم کلام است که عهدهدار تبیین آموزههای اعتقادی و پاسخ به شبهات در این حوزه است. تاریخ و خاستگاه این علم در جهان اسلام از تفکر و تامل مسلمانان درباره مسائل اعتقادی مثل مسئله قضا و قدر، حدوث و قدم کلام الهی و اصل اختیار شروع میشود. بعدها این علم به علم کلام نامیده شد که از تاریخ دقیق رواج اصطلاح فوق اطلاعات درستی در دست نیست، ولی از قراین برمیآید که در نیمه اول قرن دوم هجری این اصطلاح رواج داشته است، به نحوی که اصطلاح علم کلام و متکلم آن بین صحابه اصل امام باقر(ع) رایج بود. مثلاً شخصی از سرزمین شام وارد مدینه میشود و خود را به عنوان صاحب علم کلام و فقه معرفی کرده و خواستار مناظره با امام صادق(ع) میشود. حضرت به یونس بن یعقوب میفرماید: ای کاش علم کلام میدانستی و با وی مناظره میکردی، لذا یونس چند شخصیت (حمران، أحول و قیس) را به عنوان عالم به علم کلام میآورد...