کتاب قلعه محافظان، نوشتهی فاطمه مسعوی است که به همت انتشارات کتابستان معرفت به چاپ رسیده است. داستان قلعه محافظان، داستانی آمیخته از حرکت به طرف خیال و حرکت دوباره به سوی حقیقت است.
کتاب قلعه محافظان، به صورت کاملاً ماهرانه، مخاطب را به آرامی در بستری از تخیل به طرف حقیقت تاریخ پیش میبرد. شاید نقطه ی عطف این کتاب، سیال بودن آن باشد؛ به گونهای که عناصر زمان جدید در فضایی قدیمی با یکدیگر سازگار میشوند. خانم مسعودی، در تازهترین اثر خود تلاش کرده تا شکل دیگری از واقعگرایی را به خواننده ارائه دهد.
نویسنده در این اثر، به قصه ی پرندگانی میپردازد که با اقتباس از چهار پرنده ی حضرت ابراهیم خلیلالله که خداوند آنها را زنده کرد، در حرکت، تکامل و تلاش هستند. هانا، دایان، ارمیا و سوران، با ساختن قلعه محافظان، به دنبال تربیت لشکری بودند که به مبارزه علیه تاریکی برخیزند. هانا و ارمیا به طرز عجیبی مردهاند و مدتی است که هیچ خبری از سوران نیست و او ناپدید شده است. برنا یکی از نوادگان ارمیا است که از ضعف جسمانی و ناتوانی مهارتی رنج میبرد و همین موضوع، دستمایهای میشود که سپهر او را تنبیه و مورد مؤاخذه قرار دهد. با این همه، مسئولیت برنا بسیار بزرگ بوده و او به دنبال کشف رازی مهم است.
فرزندی جدید از نسل ارمیا زاده شده که باید پی به راز مرگ ارمیا ببرد؛ اما او هیچ نشانی از شایستگی در خود نمیبیند. برنا، نوه ی تازه متولد شده ی ارمیا است که با مأموریتی عظیم بر دوش، به دنبال یافتن پسری است که بدون وجود او، به سه سنگ قدرت دست نمییابد. قلعه محافظان، سالها قبل توسط دایان، سوران، ارمیا و هانا بنا شده است تا لشکری علیه تاریکی تربیت کند. این پرندگان، همان چهار پرنده ی داستان حضرت ابراهیم هستند که فرصت زندگی دوباره به آنان داده شد؛ اما اکنون، یکی از آنها ناپدیده شده و دو تای دیگر به نامهای هانا و ارمیا به طرز عجیبی مردهاند.
قصه ی کتاب با رسیدن به جنگل تاریک و هیجاناتی که در آن اتفاق میافتد شروع میشود. اما این همه ی ماجرا نیست! این تنها شروع این داستان است و هنوز راه درازی در پیش است. مأموریتی که دایان به برنا میدهد، داستان را به فصل جدیدی هدایت میکند. برنا باید سه سنگ قدرت را بیابد و دفتری که ارمیا به خاطر آن کشته شده را نابود کرده و به طرف قلعه به راه بیفتد. اما او برای یافتن سنگها به کمک حضرت علی (ع) احتیاج دارد؛ چرا که زندگی دایان، قلعه و راز مرگ جد و پدر و مادر برنا، به یافتن این سنگها بستگی دارد.
سورن، ارمیا، دایان و هانا، چهار پرندهای هستند که به طرز معجزهواری از دنیای مردگان بازگشتهاند. همان چهار پرنده ی داستان ابراهیم خلیلالله که به اذن خداوند جانی دوباره یافتند. آنها تصمیم گرفتهاند که قلعه محافظان را بنا کرده و با تربیت محافظان جدید، آموزگاران و راهنمایانی علیه تاریکی باشند. مدتهاست که از ساختن قلعه محافظان میگذرد. اما هانا و ارمیا به طرز مرموزی مردهاند و سورن نیز ناپدید شده است. با این همه، یک نفر در آزمون امسال توانسته توجه همه را به خود جلب کند؛ برنا نواده ی ارمیا. اما هیچ نشانهای از شایستگی در برنا به چشم نمیخورد.
البته این همه ی ماجرا نیست! ورود به جنگلی تاریک، حتی شروعی هم برای این ماجرا نیست. برنا باید راز مرگ ارمیا را کشف کند. باید آنقدر بال بزند تا حضرت علی (ع) را در غدیر خم پیدا کند. اگرچه برنا تصور میکند که انجام همه ی این کارها از توان او خارج است، اما اگر پرده از راز مرگ جد بزرگش ارمیا بردارد، دنیا همانند گذشته خواهد بود؟
جنگل تاریکی
آزمون آغاز میشود
جشن اختتامیه
ماموریت
دستور نهایی
انتقال
مسیر انتقال
کشتی نوح(ع)
سرزمین موسی(ع)
سنگ قدرت
سرزمین سلیمان نبی(ع)
قصر فرعون
دروازه خاطرات
کاخ قارون
عالم رویا
خواب آخر
منابع
نسخه ی الکترونیک کتاب قلعه محافظان در نرمافزار فراکتاب در دسترس شماست و شما میتوانید آن را به صورت آنلاین یا آفلاین مطالعه کنید. دانلود این کتاب، تنها با نصب کتابخوان فراکتاب انجام میشود. شما میتوانید از قسمت دانلود فراکتاب، این کتابخوان را روی گوشی اندرویدی خود نصب کرده و پس از ورود به کتابخوان فراکتاب، نسبت به دانلود و مطالعه اقدام کنید.
برنا مطمئن بود که دایان دوست ندارد کسی از ماجرای سه سنگ قدرت با خبر شود. سپهر لبخند تحقیرآمیزی زد و سکوت کرد. آسانسور ایستاد و در آن باز شد. آنها وارد یک ساختمان تخم مرغی شکل شدند. دلسا آنجا بود و به سمت برنا آمد. سرش را نوازش کرد و گفت: پسرکم بالاخره بزرگ شد.
برنا نگاه معناداری به دلسا کرد، مگر میشد دلسا در تمام این مدت به او دروغ گفته باشد. آن هم دروغی که عذاب وجدان همیشگی را برای برنا به همراه داشت.
دلسا گفت: چیزی شده؟
برنا به خودش آمد. خندید و جواب داد: نه! فکر کنم نگران دیدن یه پسر بچه ی لوس و لجبازم.
سپهر آرام گفت: اگر اینطور باشه تازه میفهمی چه بلایی سر ما آوردی.
طاووس جوان با پرهایی یکدست سفید به سمتشان آمد و گفت: سلام برنا! من هانا هستم، باید زودتر بفرستمت وگرنه دروازه بسته میشه.
برنا لبخندی زدی و گفت: سلام! من آمادهام.
هانا به زمین زیر پایشان اشاره کرد و ادامه داد:
وسط این دایره بایست، کوله و پروندهات توی دستت باشه. چشمهات رو ببند تا انتقال سریع انجام بشه.
برنا در وسط دایره ایستاد و نفس عمیقی کشید. هانا اشاره کرد تا چشمهایش را ببندد. بعد روی یک کیبورد نورانی در هوا کُدی وارد کرد و گفت: والله خیر حافظا و هو ارحمن الراحمین.
در یک چشم بر هم زدن دیگر برنا آنجا نبود.
خواندن کتاب قلعه محافظان را به تمام نوجوانان و علاقهمندان به کتابهای داستانی پیشنهاد میکنیم.
امکان خرید نسخه ی چاپی کتاب قلعه محافظان از انتشارات کتابستان معرفت با تخفیف در فروشگاه اینترنتی فراکتاب فراهم است. شما میتوانید این کتاب را از طریق سایت یا نرمافزار فراکتاب خریداری کنید و از خواندن آن لذت ببرید.
مشخصات کتاب قلعه محافظان در جدول زیر آورده شده است:
مشخصات | |
ناشر: | کتابستان معرفت |
نویسنده: | فاطمه مسعودی |
تعداد صفحه: | 176 |
موضوع: | داستان ایرانی، زندگی نامه ائمه و بزرگان |
قالب: | چاپی و الکترونیک |