کتاب «مبانی انسانشناسی در قرآن» تألیف دکتر عبدالله نصری است که در انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر شده است.
قرآن کریم دارای ابعاد گوناگونی است که هر یک از آنها نشانه اعجاز این کتاب آسمانی است. دانشمندان و پژوهشگران در طول تاریخ اسلام از زوایای گوناگون به مطالعه و برسی این کتاب پرداختهاند، اما هنوز هم ابعاد بسیاری در آن وجود دارد که اندیشه آدمی به آن راه نیافته است و به مرور زمان بر اثر تکامل فکر و اندیشه بشر، به جنبههایی از آن پی خواهید برد.
یکی از مسائلی که در قرآن کریم برآن تأکید بسیار شده و مطالعه و تحقیق پیرامون آن نمایشگر اعجاز این کتاب رسمی است، مسئله انسان میباشد که از دیدگاههای مختلف مورد بررسی اندیشمندان اسلامی قرار گرفته است، مانند کتاب «انسان در قرآن» استاد شهید مرتضی مطهری یا کتاب «خلقت انسان» دکتر یدالله سحابی. اگر ما انسان را درست نشناسیم و ندانیم که قرآن چه نظری درباره انسان دارد و هستیها و بایستیهای او را چگونه مطرح میسازد، هیچگاه نخواهیم توانست برنامه و طرحی صحیح درباره نظام اجتماعی یک جامعه اسلامی ارائه دهیم. بر همین اساس در کتاب «مبانی انسانشناسی در قرآن»، برای شناخت انسان از دیدگاه قرآن در ابتدا اصول و مبانی انسانشناسی قرآن را بررسی و سپس به بحث پیرامون دیگر مسائلی پرداخته شده است که در رابطه با انسان مطرح است. هدف نویسنده از تألیف کتاب انسانشناسی تطبیقی نبوده است، یعنی نخواسته که مقایسهای میان انسان از دیدگاه قرآن و سایر مکاتب ارائه دهد. اما با این وجود در بعضی از موارد که ضرورت چنین امری احساس شده، بررسیهای تطبیقی را از نظر دور نداشته است. کتاب «مبانی انسانشناسی در قرآن» در 15 فصل تدوین و به مسائل زیر میپردازد:
– انسان معمای قرون و اعصار
– انسان و مسئله شناخت
– آفرینش انسان
– معماهای وجود انسان
– ابعاد وجودی انسان و نیازهای او
– طبیعت و فطرت انسان
– ارزش و مقام انسان
– عوامل رشد انسان
– موانع رشد انسان
– وسایل و روشهای رشد انسان
– انسان و رابطههایش
– انسان و آزادی
– انسان و سنت های الهی
– اصول ثابته طبیعت انسانی
– تحلیلی بر داستان آدم در قرآن
در اینجا ممکن است کسی سؤال کند که اساساً چه نیازی هست که انسان را بشناسیم تا ناگزیر شویم سئوالات فوق را مطرح کرده و به آنها پاسخ دهیم؟ به بیان دیگر چه لزومی دارد که ما انسان را بشناسیم؟ در پاسخ باید گفت: اولاً شناخت انسان راهی است برای شناخت خدا، طبق فرمایش علی (ع): آنکس خود را شناخت که خدای خود را شناخته است، «مَنْ عَرَفَ نَفسَهُ فَقَد عَرَفَ رَبَّهُ». در واقع یکی از بهترین راهها برای شناخت خدا و حتی پی بردن به صفات او شناخت انسان است. برای نمونه اینکه انسان قادر است در ذهن خود حقایق بسیاری را بدون استفاده از ماده و عبور از موانع و مراحلی چند ایجاد نماید، راهگشای این حقیقت است که حق تعالی نیز در ایجاد جهان هستی نیازی به ماده و پشت سرگذاردن موانع نداشته است. همچنین اگر کسی روح انسان را درست بشناسد و درک کند که روح با وجود صفات گوناگونی که دارد، یک واحد حقیقی است و هیچگاه کثرت صفات موجب نفی وحدت ذات انسان نمیشود، به خوبی درک میکند که کثرت مفهومی صفات حق تعالی منافاتی با وحدت حقه حقیقه او ندارد.
ثانیاً بدون شناخت انسان نمیتوان استعدادها و نیازهای او را شناخت، با شناخت صحیح انسان و ابعاد گوناگون وجود اوست که میتوان به بهرهبرداری صحیح از استعدادها و ارضای درست نیازهای او پرداخت. به بیان دیگر با شناخت انسان میتوان به شکوفا کردن استعدادهای انسان پرداخت.