خلاصه کتاب شبح اپرا

اثری ماندگار از گاستون لورو

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
4,800

نظر دیگران

نظر شما چیست؟

معرفی کتاب شبح اپرا

میکروکتاب شبح اپرا سرشناس ترین رمان گاستون لورو است که کارگردان های به نامی فیلم آن را ساخته اند و چندین نمایش موزیکال از آن به اجرا درآمده. این رمان قصه مردی توانا است که برای اینکه اسباب ارتقا عشقش که آوازه خوانی در اپراست را مهیا کند، ترس و بیم در اپرای گارنیه ایجاد می کند.

شبح اپرا (The Phantom of the Opera)، در آغاز به شکل داستان های دنباله دار در روزنامه به انتشار درآمد اما در آخر و به شکل جامع تر به کتاب مبدل شد. این رمان گیرا تا به امروز به چندین زبان گوناگون ترجمه شده و یکی از سرشناس ترین رمان های دنیا است. همچنین یکی از دلایل گیرا بودن این رمان برای ایرانیان وجود یک شخصیت ایرانی به نام پرشین در قصه است.

یکی از دلایلی که موجب شد لورو، رمان گیرا، خواندنی، پرفروش و سرشناس «شبح اپرا» را به نگارش درآورد این بود که او در یکی از دیدارهایش از ساختمان پارای پاریس از ساکنان حوالی آن از وجود شبحی سفید که می گفتند اپرا را جادو کرده و مرگ های بدون دلیل آن اطراف را به او نسبت می دادند، خبردار شد. صحنه ای که در فیلم شوماکرو لویین هم دیده می شود و آن افتادن چلچراغی است که از اپرا فرو می افتد. این رخداد به طور دقیق در سال 1896 اتفاق افتاد و زنی به نام شومت را به قتل رسانده بود.

کریستیان دختر توانمندی که خیال ستاره اپرا شدن را دارد، درس اپرا را نزد فانتوم (شبح) در زیرزمین اپراخانه پاریس آموزش می بیند. شبح پیوسته نقابی بر صورت دارد چون که نمی خواهد با برداشتن نقاب باعث ترس کریستیان شود و این به خاطر فریفتگی او به کریستیان است. ولی با آمدن جوانی به نام رائول رفیق دوران نوجوانی کریستیان همه چیز به هم می خورد. کریستیان دلباخته رائول می شود و تراژدی انتقام شبح شروع می شود.

رمان شبح اپرا حاوی درون مایه های پرارزشی است که هر کدام جای صحبت و ژرف نگری دارد. در جایگاه اول شخصیت شبح اپرا با نام اصلی اریک قرار دارد. او انسانی هنرمند است که به وسیله جامعه رانده شده. جامعه ای که به دلیل زخمی بودن صورت اریک او را از خود می راند، توانایی ها و هنرهای او را نیز نادیده می گیرد و از او شبحی وحشتناک و انسان گریز به وجود می آورد. این جامعه او را در هیچ جا به صورتی که هست قبول نمی کند و حتی در پایان داستان او را به آتش می کشد. دید منفی لورو نسبت به جامعه تا حد فراوانی بر اساس حقیقت غم انگیزی است که در توده مردم پنهان شده است. انتخاب های احساسی و هیجانی مردم که معمولا بر پایه دیده های سطحی، تخیلات و پیش فرض های غیر حقیقی آن هاست، معمولا انسان ها و موقعیت های بسیاری را نابود کرده.

گاستون لورو (Gaston Leroux)، نویسنده و خبرنگار جنایی نویس فرانسوی است. او پس از اینکه مالباخته شد، حرفه خبرنگاری قضایی را برگزید و همزمان نقدنویس تئاتر در روزنامه لکوی پاریس شد. لورو در روند انقلاب اول روسیه به عنوان خبرنگار حاضر می شد و کل آن را با جزییات گزارش می داد. ولی یکی از تاثیرگذارترین حرفه هایش، پژوهش وسیعی بود که درباره ی اپرای پاریس و سردابه های اپرا داشت که زمانی مکان حبس زندانیان جنگ های فرانسه بود. او رمان های فراوانی به نگارش درآورده که سرشناس ترین آن ها شبح اپراست.

میکروکتاب های سبکتو در حقیقت چکیده ای مهم از کتاب ها هستند که شما بتوانید آن ها را در زمانی معقول بخوانید. همه ما در روز زمان های پرت زیادی داریم که می توانیم با میکروکتاب آن را به زمان طلایی تبدیل کنیم. میکروکتاب ها شامل بخش های ثابتی هستند، در ابتدا توضیحاتی در مورد نویسنده وجود دارد چرا که وقتی شما با نویسنده آشنا باشید بهتر با کتاب ارتباط برقرار می کنید. در بخش بعدی، توضیحی کلی در مورد کتاب است که شما بتوانید در یک نگاه با مبحث کلی کتاب آشنا شوید و بخش آخر هم چکیده مفید آن است.

گزیده کتاب شبح اپرا

تقریبا نیمه شب بود که رائول ردای مشکی و نقاب سفید خود را آماده کرد. وقتی به مهمانی رسید، همه نقاب بر چهره داشتند. رائول با هیچکس صحبت نکرد و تنها در گوشه ای منتظر ماند. ساعت دوازده نیمه شب بود. در همین حال زنی بازوی او را گرفت. او ماسکی سفید پوشیده بود و ردایی مشکی بر تن داشت. رائول گفت: «تو کریستینا هستی؟»

اما زن بدون اینکه چیزی بگوید به پشت صحنه رفت و رائول او را دنبال کرد. او از راهرویی عبور کرد و شروع به بالا رفتن از پله ها کرد. رائول همچنان به دنبال او بود. در نهایت آن ها به در کوچکی رسیدند و وقتی وارد آن شدند، روی سقف ساختمان بلندی بودند. شهر پاریس از آن جا نمایان بود. زن به نزدیکی یکی از لبه های سقف رفت و نقابش را برداشت. او کریستینا بود. رائول به سرعت نقابش را برداشت و گفت: «کریستینا! من عاشق تو هستم. تو ده سال پیش برای من شعر خواندی و من عاشقت شدم. بعد از سال ها وقتی دوباره دیدمت، دوباره عاشقت شدم. من دو روز پیش به خانه اپرا آمدم و می خواستم با تو صحبت کنم. تو در رخت کن بودی که ناگهان ناپدید شدی. چه اتفاقی برات افتاد؟»

«تو نباید در اون مورد چیزی از من بپرسی رائول» «اما من عاشقت هستم. می خوام باز هم برای من بخونی و با من ازدواج کنی.» «من نمی تونم با کسی ازدواج کنم. اریک اجازه نمیده که با کسی ازدواج کنم.» «اریک؟!» «اریک فرشته موسیقی و معلم منه. اون یک معمار، موسیقیدان و معلم بی نظیریه که زیر خانه اپرا زندگی می کنه.»

کتاب های مشابه شبح اپرا