نظر شما چیست؟

معرفی کتاب راه دیگر

کتاب راه دیگر نوشته محمدرضا مرزوقی توسط انتشارات افراز منتشر شده است.

گزیده کتاب راه دیگر

-ـ هیچ‌وقت نشده که خسته بشی؟

 ناهید دست دراز می‌کند و سیگار را که به نیمه رسیده از لای انگشتان حمید بیرون می‌آورد و پُکی عمیق می‌زند.

ـ خستگی که همیشه هست. ولی ریشه‌اش اغلب یه جای دیگه‌س؛ و چون نمی‌دونیم بی‌خودی به هم گیر می‌دیم. این عادت ما آدماس.

ـ نه همه‌ی آدما. من ترجیح می‌دم به جای گیر دادن بکنَم.

ـ کندن خوب نیست.

ـ چرا؟

ـ مثل مُردن می‌مونه. هم برای تو و هم برای طرف مقابل. برای اون بیشتر. چون بهِش تحمیل شده.

 حمید می‌خندد: «به‌هرحال خودکشی همیشه بهتر از مرگه.» ناهید انگشت اشاره‌اش را رو به او می‌گیرد: «آره. چون انتخابش کردی.» و عنان خنده را رها می‌کند. لحظاتی به سکوت می‌گذرد. از شیرین خبری نیست. ناهید به تمسخر فکر می‌کند «هنوز هیچ نشده می‌خواد به خلوت‌مون احترام بذاره.»

و دستپاچه به دوروبر چشم می‌گرداند. هرازگاه به اتومبیل‌هایی که به‌سرعت در اتوبان می‌رانند نگاه می‌کند تا از نگاه ویرانگر حمید در امان باشد. ولی حمید از او چشم نمی‌گیرد. انگار می‌خواهد با نگاه ببلعدش. فهمیدن موضوع برایش سخت است. آن‌که بی‌هوش روی کاناپه افتاده دوستش است. گیرم یک همکار و یک دوست تازه. نمی‌تواند او را، احساساتش را نادیده بگیرد؛ اما در مقابل این زن نحیف که انگار از عاج تراشیده شده هم کم می‌آورد. نمی‌تواند به این سادگی از او بگذرد. آن‌هم وقتی که به آن‌چه در ضمیر زن می‌گذرد آگاه است. آگاهی سخت است و تلخ؛ اما در این مورد باید گفت وسوسه‌انگیز. نمی‌توان از آن چشم پوشید. به این می‌ماند که آدمی به خودش خیانت کند. بی‌اختیار بلند می‌شود و چراغ بالای سرشان را خاموش می‌کند.

 ناهید با تعجب نگاهش می‌کند: «چه‌کار می‌کنی؟»

ـ می‌خوام تو تاریکی ببینمت.

 ناهید می‌خندد: «شوخی‌ات گرفته؟»

ـ من بی‌تقصیرم. تو اون‌قدر روشنی که تو تاریکی بهتر می‌شه دیدت.

صفحات کتاب :
128
کنگره :
‏‫‭PIR8203 ‬‬
دیویی :
‏‫‭8‮فا‬3/62‬‬
کتابشناسی ملی :
5717331
شابک :
‏‫‭978-600-326-425-0‬‬
سال نشر :
1398

کتاب های مشابه راه دیگر