کتاب نیمه پنهان ماه 23 (شهید غلامرضا رهبر) نوشته ابوالفضل طاهرخوانی با گویندگی تینا میرکریمی توسط انتشارات روایت فتح منتشر شده است.
این اثربر اساس خاطرات مستند همسرشهید فریبا انصاری نوشته شده است و بخشی نیز طبق خاطرات مادر و برادر و همرزمان شهید غلامرضا رهبر در قالب روایت همسر شهید تدوین گردیده است.
غلامرضا رهبر خبرنگار دوران دفاع مقدس، در طول دوران جنگ تحمیلی در حرفه خبرنگاری اعم از گزارشگری و گویندگی رادیو و تلویزیون در مناطق مختلف جنگی حضور فعال و چشمگیری داشته است. وی پس از مدتی به عنوان نماینده صدا و سیما در قرارگاه کربلا و خاتم الانبیا علاوه بر حضوری فعال در حرفه خبرنگاری در مناظق جنگی، در هماهنگی و پوشش خبری مناطق عملیاتی نیز نقش موثری داشت.
ماجرای رزمندهای که گلوله آرپی جی رفت توی بازویش
گاهی اوقات عکسهایی که گرفته بود نشانم میداد. یک عکسی که خیلی ناراحت کننده بود مربوط میشد به رزمندهی که گلوله آرپی جی رفته بود توی بازویش، اما منفجر نشده بود، میگفت «وقتی که خبر دادن چنین کسیرو آوردن بیمارستان، رفتم سراغش، قرار بود دکترها عملش کنن تا گلولهرو از بازوش در بیارن، اما احتمال میدادن گلوله منفجر بشه، فرستاده بودن دنبال بچههای گروه تخریب تا بیان گلولهرو خنثی کنن.» هدیه غافلگیرکننده شهید به همسرش چه بود؟ یادم است یک روز توی خانه نشسته بودیم و صحبت میکردیم، وسط صحبتهایش گفت «میخوام بهت هدیه بدم» اسم هدیه را که شنیدم، توی دلم خوشحال شدم با خودم میگفتم «یعنی چی برام خریده؟» ناخودآگاه نگاهم رفت به سمت کوله پشتیاش که گوشهی اتاق قرار داشت و همیشه آن را با خودش میبرد. گفت «اگه تونستی حدس بزنی چه هدیهای برات دارم، یه جایزه دیگهام پیشم داری.» هر چه فکر کردم به نتیجهای نرسیدم با نگاه مهربانش سکوت کرده بود و لبخند میزد و میگفت «حدس زدی؟» گفتم «من فکرم به جایی نرسید بگو اینقدر اذیتم نکن» گفت «امروز بالاخره بعد از چند ماه قرآنرو ختم کردم» گفتم «خداوند قبول کنه» گفت «اگه قبول کنی، ثواب این ختمرو به شما هدیه میکنم» لبخندی زدم و گفتم «منو غافلگیر کردی!» گفت «یعنی ازم قبول میکنی؟» گفتم «هدیه با ارزشیه دعا کن قدرشرو بدونم».. .