از طرفی، با گذشت سی و نه سال از مرگ نویسندهای در قد و قواره صادق هدایت با حجم و کیفیت نوشتههای او، نباید نیازی به نقد و بررسی مجدد آثارش در حد و اندازه یک یا چند کتاب توسط جمعی از منقدین باشد. اما با توجه به برخی بدفهمیها یا غرضورزیهای ادبی و فراادبی و بعضی تلاشهای وسیع صورت گرفته خارجی و داخلی در همچنان زنده و مطرح نگاه داشتن این نویسنده متعلق به دوران سپری شده و آثارش، آن هم اغلب به عنوان برجستهترین نویسنده ادبیات معاصر ایران تاکنون – ولابد در آینده، تا بعد – و تأثیر این تبلیغات و جوسازیها؛ موضوع، صورت دیگری به خود میگیرد. خاصه اگر توجه داشته باشیم که در میان انبوه آثاری که تحت عنوان نقد و بررسی یا معرفی آثار هدایت منتشر شده – و حجم آنها به دهها برابر نوشتههای خود او میرسد – تقریباً شاهد نقد علمی بیطرفانهای نیستیم.
با همین انگیزه بود که جمعی متشکل از داستاننویسان، منتقدین و پژوهشگران عرصه ادبیات داستانی، در سال 1382، مصادف با اعلام صدمین سالگرد تولد صادق هدایت از سوی بیبیسی، و آغاز موج تبلیغات وسیع راجع به او و آثارش و تجدید چاپ رسمی یا غیررسمی تقریباً کلیه آثار او در کشور، بر آن شدند که به عنوان یک وظیفه ادبی روشنگرانه، به بازخوانی و نقد علمی و منصفانه آثار این نویسنده، برای تعیین جایگاه واقعیاش در ادبیات معاصر کشور بپردازند.
در مجموعه دو جلدی «نقد آثار داستانی صادق هدایت»، کلیه مجموعه داستانهای کوتاه صادق هدایت (به استثناء «داش آکل»)، داستان بلند «حاجی آقا»، کتاب «توپ مرواری» و نوشتههای پراکنده او، به صورت جمعی، نقد، و پس از ویرایش توسط محمدرضا سرشار، به عنوان آخرین کتاب از سلسله کتابهای نقد آثار داستانی هدایت، در دو جلد به زیور طبع آراسته شده است.
جلد اول شامل:
– کلاف کلافه؛ نگاهی کوتاه به زندگی صادق هدایت
– سلام پرلاشز! نقد مجموعه داستان «زنده به گور»
– این یک داستان عمیق روانکاوانه است؛ باور کنید!؛ نقد مجموعه داستان «سه قطره خون» قسمت اول
– هرگاه کلاژ، آنگاه داستان یا «آلن پو» هست، پس «من» هستم؛ نقد مجموعه داستان «سه قطره خون» قسمت دوم
– پریشان اندیشی ذهن پریشان؛ نقد مجموعه داستان «سایه روشن»
– قضیه بی قضیه؛ نقد مجموعه «وغ وغ ساهاب»
جلد دوم شامل:
– زنان سرزمین من! نقد مجموعه «علویه خانم و ولنگاری»
– منِ روشنفکرِ وامانده؛ نقد مجموعه داستان «سگ ولگرد»
– قرار بود نقدی مارکسیستی بر بورژوازیسم باشد…؛ نقد داستان بلند «حاجی آقا»
– آتش به سمت وطن! نقد داستان بلند «توپ مرواری»
– پراکنده؛ ولی با تم همیشگی؛ نقد کتاب «نوشتههای پراکنده»
– فرانتس هدایت؛ نقد «پیام کافکا» (از کتاب «گروه محکومین»)
– بیشتر بخوانیم؛ آشنایی با چند اثر درباره آثار و افکار صادق هدایت
گزیده کتاب نقد آثار داستانی صادق هدایت (جلد 1)
در واقع، بسیاری از داستانهای هدایت، حالتی لطیفهوار دارند. اینکه ما در آخر کار متوجه میشویم «زنده به گور»، دستنوشتههای فردی دیوانه است که در کشو میز او پیدا شده است، همین دو خط، پیرنگ داستان را دو تکه میکند. چون این، چیزی است که ربطی به سیر وقایع و ماجراها ندارد. یعنی نتیجه طبیعی حوادث قبل از خودش نیست و این، یک اشکال آشکار است. نهتنها در این داستان، بلکه در بیشتر داستانهای هدایت، این اشکال دیده میشود. نکته دیگر اینکه، این نوشتهها به نوشتههای یک دیوانه نمیماند؛ و نظم و سازمان خاصی دارد.
در جایی میگوید: «در حالی که دارم مینویسم، حواسم کاملاً سر جایش است و سالم هم هستم»؛ این نشان میدهد که در ابتدا واقعاً منظورش این نیست که راوی آدم نرمالی نیست و روانی است. از طرفی، یک آدم کاملاً منطقی هم، هیچوقت این حسابگریها را ندارد؛ که مثلاً پنجره را باز کند و جلو پنجره بایستد و سرما بخورد تا بمیرد. ضمن اینکه، البته، هیچ آدمی در طول تاریخ، اینطور خودکشی نکرده است. وقایعی هم که به این شکل نقل میکند، از جنبههای دیگر، حالت لطیفهوار بیشتری ایجاد میکند.