کتاب سونات عدن، رمان اجتماعی و سیاسی نوشته مصطفی جمشیدی، نویسنده صاحبسبک و صاحب آثاری چون (لغات میغ)، (شنیدن آوازهای مغولی) و … است. رمان اثری است تأثیرگذار، غافلگیرکننده، سرشار از خلاقیتهای نوین که با مؤلفههای عدمقطعیت و سنت دیرین قصهپردازیهای شرق به رشته تحریر درآمده است.
رمان سونات عدن، ترکیبی از شورش درون و تاریخ سلوک شخصیتهای رماناند که دارای شخصیت متفاوت و ترکیبی است. چند آدم دلشان میخواهد به جای یکدیگر باشند. در دل جنگلهای کاتماندو و شاهزادهای در اوراد خود غرق است. آوازخوانی به غرب میگریزد، آن دیگری به عراق! دو برادر دو قلو در سفری جادویی هر یک به ادبار دیگری نشستهاند. (عدنان) ایسکو، (آتشکار) و زنی هنرمند با سرگشتگیهای خاص خود، در مسیری به پهنای زندگی با جزئیات آن که دست آخر به نقطه ای میرسند. نقطه صفر زندگی در صفحهای سرد. داستان از یک دزد، یک قاضی و یک پلیس کارآگاه تشکیل شده است.
شرح حال این چنین است؛ همکاریهای منطقهای و سازمان انترپل، نیروهای مجربی را جهت تعلیمات فشرده، جهت کارورزی در دادگاههای کشورهای مربوطه، انتخاب کردهاند. قرار است پس از بررسیهای کارشناسی و منطقه ای و کسب تجربیات مربوط این مدرسه به صورت اسمی با ترکیب نیروهای پلیس یا دانشجویان برگزیده از کشورهای ترکیه، ایران، پاکستان و … در یکی از پایتختهای کشورهای مورد اشاره تأسیس شود. به نوعی پلیس کارآگاه در سطح همکاریهای بینالمنطقهای. مشکل اصلی این است که در تعریفات حقوقی برخی مناطق، نهادی تحت عنوان کارآگاه وجود ندارد. در نظرگاه داستان این مسئله وجود دارد که آیا باید بین قاضی و یک کارآگاه ویژه، یکی را انتخاب کرد و یا هرکدام از این دو شخصیت میباید خود، حضوری مستقل داشته باشند. شخصیتهای رمان عبارتند از ناظر ریاضی، یاسین ایمان و عیسی آشکار که عنوانی، تحت عنوان قاضی وجود ندارد. یک دانشآموخته سال، یک دستیار و یک دزد، همه شخصیتهای رمان هستند. رمان بر اساس شخصیتها و کارکردهای این افراد میچرخد.
از میدان شاپور سابق که رد میشوی تا تقاطع شوش، ترافیک متراکم است، اما، رونده. سرِ تقاطع پاسبانها هستند و چراغ قرمز را که رد میکنی تا صد متر جلوتر نرفته، سمت راست، ساختمان آگاهی تهران است که قبلاً محل اعزام و سربازگیری نظام وظیفه عمومی بوده است. دو تا صد متر که باز جلوتر میروی، پشتِ دیوارهای بلند در میدانگاه و بعداً جلوتر، داخل یکی از اتاقها، سرگرد پشت میز کارش نشسته و به جایی در بیرون محوطه خیره شده است.
توضیح اینکه در دروس فشرده مدرسه کارآگاهی، چند ماهی، به کار عملی اختصاص یافته و در حقیقت تئوری و عمل هر دو در واحدهای درسی پیشبینی شده است. این است که انفصال از خدمت و شرکت در دروس وهمچنین پیوستن به خدمت (حضور در اداره و کار عملی) هر دو دو سوی ارتقاء و نیلِ به مدارج در مدرسه کارآگاهی محسوب میشوند.
همکارهای سرگرد میگویند سرگرد عاشق شده! و ناظر ریاضی میخندد، حتی، حوصله دیدن دستیارش ستوان دوّم یاسین ایمان را هم ندارد. از یک جایی چهار تا بلیت مجانی تئاتر گرفته که همگی را به یاسین میدهد که با رفقای دیگرش به تئاتر بروند و ماجرای داشتن بلیتهای مجانی هم در نوع خود ماجرای جالبی بوده است.
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب بسیار جالبی میباشد سرشار از شخصیت های بسیار مهم وشرح حال زندگی آن ها حاوی فعالیت های متعدد وروز مره ای اس...