سالار تکریت
خاطرات سیدحسین سالاری
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب سالار تکریت
کتاب سالار تکریت اثر مصطفی زمانیفر، داستان و خاطرات سیدحسین سالاری، آزاده جانبازی است که در جنگ تحمیلی ایران و عراق حضور داشت، گلوله خورد و مدتی را هم در اسارت زندگی کرد.
سیدحسین سالاری، صادقانه و با زبانی طنزگونه، وقایع دوران جنگ را بیان میکند. خاطرات تلخ و شیرین سالهای اسارت را تعریف میکند و از زندگی که خود و همرزمانش در این اردوگاه تجربه کردند، سخن میگوید. او اطلاعاتی را درباره این زندان مخوف، به مخاطبان میدهد و از پیامدها ناگوار جنگ میگوید. صحبتهای او بیانگر مظلومیت و مقاومت سفیران پایداری است و مخاطبان را به سفری در سالهای جنگ میبرد.
گزیده کتاب سالار تکریت
برخلاف رسم آن زمان در یزد که بچّه ها را از کودکی و قبل از دبستان به مُلّا می فرستادند تا روخوانی و روان خوانی قرآن را یاد بگیرند، من بیشتر از یکی، دو ماه پیش مُلّا رُبابه نرفتم. نرفتنم دلیل داشت. یک روز وسط حیاط خانة ملّا چشمم به مرغ و خروسها افتاد. یک تکه چوب برداشتم و افتادم به جان آنها و تارومارشان کردم. سروصدایشان حسابی درآمد.
طولی نکشید که ملّا رسید و با دیدن وضعیّت پریشان مرغ و خروس ها عصبانی شد. چشم غُرّهای به من رفت. از چشمانش خواندم که میخواهد تنبیهم کند. با یک ترکه نازکِ درخت انار، افتاد دنبالم. بدون معطّلی پا گذاشتم به فرار و از خانه او به سمت کوچه آمدم و از آنجا دور شدم. مقداری از راه را آمد، امّا خسته شد و ایستاد.
به خاطر همین اتفّاق، وقتی به خانه آمدم به مادرم گفتم که دیگر نمیخواهم به ملّا بروم. واقعاً از تنبیه شدن میترسیدم و از کتک خوردن بیشتر. از آن مدّت کم همینقدر یادم هست که ملّای ما از اهالی محل بود. به خانهاش میرفتیم و خیلی منظّم و دایرهوار مینشستیم. او هم از حروف الفبای عربی شروع میکرد. با روش خاصّی که در قدیم برای تعلیم قرآن به کار می بردند، صداها را به شاگردان یاد میداد. بعد هم با هِجی کردن کلمات، خواندن قرآن را برای شاگردانش آسان میکرد. ادامه یادگرفتن قرآن برای من به فرصتهایی محدود شد که تابستانها و در بین سالهای رفتن به دبستان برایم وجود داشت.