کتاب مصوّر حاضر، مجموعهای شامل قصّههایی از زندگی «معصومین علیهمالسلام» است که به سبک کودکانه و برای گروه سنّی (ب) تدوین شده است. هدف از نگارش این داستان، آشنایی با داستانهای زندگی و سجایای اخلاقی ایشان است. در هر بخش چندین داستان مذهبی از هر کدام از چهارده معصوم(ع) آمده است.
_تق،تق،تق!
فاطمه جارو را کنار نخل گذاشت و به طرف در رفت. بوی عطر پدر را شناخت. دررا باز کرد. چهره خندان پدر را دید. پیامبر سلام کرد و داخل شد. حیاط جارو شده بود. فقط اطراف نخل مانده بود. فاطمه از پیامبر خواست که به اتاق برود. داشتند صحبت می کردند که صدای گریه ای بلند شد. پیامبر به سوی اتاق رفت و فاطمه، دوباره مشغول جارو کردن شد.
پیامبر وارد اتاق شد. نوه کوچکترش «حسین» آرام خوابیده بود و تبسمی بر لب داشت؛ اما حسن چشمانش را میمالید و با صدای خواب آلود گریه میکرد و آب میخواست. حسن با دیدن پدربزرگ ساکت شد. پیامبر با مهربانی از او خواست که صبر کند. بعد، به طرف مشک رفت و پیالهای را پر آب کرد. برگشت و کنار نوه بزرگش نشست. اشکهای او را پاک کرد. می خواست آبش بدهد که حسین بیدار شد...........