کتاب بایقوش داستانی بلند است که با زبانی ساده و روان برای نوجوانان نگاشته شده است. نویسنده با پرداخت مناسب شخصیت ها و توصیف عمیق ترین احساسات و افکار آن ها و همچنین با بیان دقیق جزئیات صحنه ها، خواننده را از ابتدا تا انتهای کتاب با خود همراه می سازد.
این داستان در مورد پسری روستایی به نام «مهر علی» است که در سفر به شهر و گذر از کنار یک پرنده فروشی عاشق بچه جغدی می شود که داخل قفس است. آن را از صاحب مغازه می خرد و به روستا می آورد. غافل از آنکه اهالی روستا مخالف نگهداری بچه جغد شوم در روستا هستند و اینجاست که اتفاقاتی روی می دهد...
مهرعلی خم می شود تا ساکش را بردارد. یکدفعه چیزی تو چشمانش جا می گیرد که یک لحظه می ماند. پرنده بزرگ است؛ بزرگ تر از یک کبوتر؛ در یک قفس فلزی، دورتر از کبوترها، گوشه تاریک مغازه، تک و تنها، با صورتی گرد و صاف، و چشمانی درشت و قرمز. که صاف و پرسشگر توی چشمان مبهوت مهرعلی زل زده است.