اصطلاح جنبشهای نوپدید دینی نخستین بار در دههی 70 میلادی وارد ادبیات جامعه شناسی شد.از این اصطلاح برای اشاره به تمامی فرقهها، کیشها و گروههای دینی و معنوی استفاده میشود.
سرچشمۀ بسیاری از جنبشهای نوپدید دینی، سنتهای دینی و آیینهای مرسوم همچون مسیحیت، آیین هندو و آیین بودایی است، بعضی دیگر اساسا بدعتهای نوپدید رهبران کاریزمایی بودائی هستند که فعالیتهای اعضا را هدایت میکنند.نویسندگان محترم در نوشتار حاضر به روش تحلیلی، مبتنی بر توصیف
منابع دست اول این جنبشها، به نقد حکمی وفلسفی پرداختهاند و درباب علل پیدایش، از عوامل معرفتی و تابع معرفتی پرده برداشتهاند. درخصوص عوامل معرفتی، از تنزل مفهومی و مصداقی متافیزیک در تاریخ فلسفه در مغرب زمین، وتعارض علم و دین، و در بخش عوامل تابع معرفتی، از مدرنیته، عرفی شدن و جهانی شدن به تفصیل سخن گفتهاند.
مراد از مابعدالطبیعه چیست؟ منظور از این اصطلاح، هم درنگ در ماورای طبیعت و شناخت آن و هم تحلیل عقلی و سلوک فلسفی درباره ساختار مفاهیم، معقولات و ذهن انسان است؛ مابعدالطبیعه، هم هستی ِ شناسی و هم شناخت هست ماورای عالم ماده است: این، مسیری است که بزرگان اندیشه بشری ترسیم کرده و پیمودهاند، اما مدعیانی پیدا شدند که آن را نفهمیدند یا دربارهی آن به کجفهمی دچار شدند. مابعدالطبیعه در حکمت افلاطون و ارسطو راهی به عالم عقل و جهان ماوراء بود، اما در ستیز تحلیلگرایی کانتی به کنار نهاده شد و ارزش آن به میزان تحلیل ذهنی و شناخت تصوری کاهش یافت.