چهل حدیث از امام حسین علیه السلام
در سبک زندگی و بندگی
- معرفی کتاب
- مشخصات کتاب
معرفی کتاب چهل حدیث از امام حسین علیه السلام
کتاب چهل حدیث از امام حسین علیه السلام، اثر علی صفایی حائری (ع.ص)؛ چهل حدیث از امام حسین علیه السلام نقل شده و بعد از آوردن متن عربی احادیث، توضیحاتی پیرامون آن ذکر شده است.
گزیده کتاب چهل حدیث از امام حسین علیه السلام
حدیث11
قال الحسین علیه السلام:
و اللّه لقد بلوتهم فما وجدت فیهم الّا الاشوس الاقعس یستأنسون بالمنیه دونی استیناس الطفل الی محالب أمّه.
امام حسین علیه السلام فرمود:
به خدا سوگند به تحقیق آنها را آزمودم، پس ندیدم آنها را جز دلاورهای استواری که پیشاپیش من، همچون انس کودک به پستانهای مادر، به مرگ انس بستهاند و با آن راحت گرفتهاند. از بچههای کوچک تا پیرمردهای خسته، از سفید تا سیاه، همه در این آزمایش سرفراز آمدند.
حضرت به جُوْن میفرماید:
یا جون أنت فی اذن منی فانما تبعتنا طلباً للعافیه فلاتبتل بطریقتنا. جون غلام ابوذر است که پس از ابوذر در خدمت امام حسن و امام حسین ماندگار شده است و در روز عاشورا که جنگ شدّت گرفته برای اجازهی جنگیدن به حضور امام آمده است.
حضرت به او میفرماید: ای جون تو اجازه داری که بازگردی. من برتو منعی نمیگذارم. تو برای عافیت به دنبال ما آمدهای پس خودت را گرفتار و مبتلای روش ما نکن. تو باز گرد که ما رسم عافیت را بر انداختیم.
میگویند جون بر قدمهای امام حسین افتاد و نالید و گفت: یابن رسول اللّه أنا فی الرخاء الْحَس قصاعکم و فی الشّده أخذلکم، انّ ریحی لمنتن و انّ حسبی للئیم و أن لونی لأَسود، فتنفسّ علیّ فی الجنّه، فتطیب ریحی و یشرف حسبی و یبیضّ وجهی. لا واللّه لا أفارقکم حتی یختلط هذا الدم الاسود مع دمائکم. ای پسر رسول خدا! من در راحتی در کنار شما بودم و از خوراک شما سرشار میشدم، اکنون در گرفتاری شما را رها کنم. حسین جان! بوی بدن من تند و گندیده است و ریشه و حسب من، پست است و رنگم سیاه است. تو بر من این راحتی را در بهشت ببخش تا بوی من خوش و جسمم شریف و رویم سفید گردد. نَه به خدا قسم! از شما جدا نمیشوم تا خون این سیاه با خونهای شما آمیخته شود. با اصرار اجازه گرفت و رفت و مستانه رفت، هنگامی که از پای در آمد، امام خود را به بالین او رسانید و او را برداشت و برایش این چنین دعا کرد: اللهم بیض وجهه و طیب ریحه و احشره مع الابرار و عرّف بینه و بین محمد و آل محمد. خدایا! رویش را سفید و بویش را خوش بگردان. او را با خوبان و نیکوکاران جمع کن و میان او و محمد و آل محمد آشنایی برقرار کن. امام حسین تمامی اصحاب را آزمود و تمامی بر مرگ مهاجم و در برابر نیزهها جلودار بودند. هنگامی که در شب عاشورا از آنها ستایش کرد و تشکّر نمود، از آنها خواست که سر خود گیرند و به راه خود بروند که نالیدند و گفتند: کجا برویم و چه برداریم؟! سر خویش را، در حالیکه سر تو بر نیزه ها سوار است و تن تو میخکوب دشت تفتیده. راستی به کجا برویم. و برای چه چیزی از تو جدا بشویم و بخاطر چه جلوهای چشم از تو بپوشیم؟!
مگر آنها که از تو جدا شدند چه حاصلی جمع کردند، مگر آنها که ماندند و جدا از تو ماندند چه غنیمتی از دنیا با خود بردند؟! حسین یاران خود را آزمود و همه در وفا جام سرشار را نوشیدند.. .