کتاب پدری به نام حسین (ع) نوشتهٔ محمد صحتیسردرودی است که در نشر مهرستان چاپ و روانه بازار کتاب شده است.
با همه دشواریها و ظرافتهایش شیرینترین کار عالم تربیت است و مهمترین بستر تربیت خانواده. خانواده اگر خانواده باشد، تربیت شیرین میشود و طبیعی. همانطور که ما نفس میکشیم، در خانواده هم تربیت میشویم بیآنکه به آن فکر کنیم و بدانیم چه میشود. خانوادهای که در آن چون حسین (ع) تربیت میشود و خانوادهای که حسین (ع) تشکیل میدهد، سرشار از این شیرینی است. حسین (ع) ۵۷ سال در این جهان زیست و ما تنها به شش ماه پایانی این زندگی میپردازیم. درست این است که ما اول از حدیث حیات او شروع کنیم و حسین (ع) را در خانواده به عنوان فرزند، برادر، همسر و پدر ببینیم و از رفتار او برای خانواده خود الگوبرداری کنیم.
محمد صحتی سردرودی در کتاب پدری به نام حسین (ع) به بیان مهارتهای تربیتی پیشوای سوم شیعیان در خانواده پرداخته و به گونهای دیگر به زندگی او نگریسته است. نگاهی که انتقال آن به مخاطب سبب میشود تا حسین (ع) پیوسته سرلوحه زندگیاش قرار بگیرد و معنای مهر و مهربانی، محبت و زندگی عاشقانه در سایهسار دلدادگی به زن و فرزند را از او بیاموزد. ما از کودکی، حسین را با کربلا و عاشورا شناختهایم. کمتر به این اندیشیدهایم که این گوهر تابناک را نباید از میان خانه و خانواده بیرون کشید و فقط در میدان مردان به نظاره نشست. کتاب پدری به نام حسین (ع) مجالی است تا چشم هایمان را بشوییم و به گونهای دیگر به حسین و زندگی او بنگریم.
حضرت زینب با پسر عمویش عبدالله بن جعفرطیار ازدواج کرده بود که برخی او را یکی از چهار مرد سخاوتمند از تبار هاشمیان خواندهاند؛ همانان که به «اجواد اربعه» معروف بودند: یعنی امام حسن و امام حسین و عبدالله بن عباس و عبد الله بن جعفر. برخی بسیار فراتر از این نوشتهاند: عبد الله بن جعفر مردی بزرگوار، نکتهسنج، بااخلاق، سخاوتمند و دستودلباز بود و «دریای سخاوت» نامیده میشد و گفته میشود که سخاوتمندتر از او در تاریخ اسلام نبوده است. وقتی به خاطر آن همه دستودلبازی سرزنشش کردند، در پاسخ گفت: «من به این کار هم خود و هم مردم را عادت دادهام. حال میترسم اگر دست از این عادت بردارم، نعمت خدا هم از من بریده شود.» روزی شاعری را به خاطر ستایشی که در حق او گفته بود، یک شتر، یک اسب، یک دست لباس و درهمها و دینارها داد.
به او گفتند: «آیا به سیاه چردهای چنین این همه بذل و بخشش میکنی؟» پاسخ داد: اگر خودش سیاه باشد، در عوض شعرش سپید است. به خاطر شعری که گفت، درخور بیشتر از اینهاست. آخر مگر چنین نیست که ما به او عطایی کردهایم که میپوسد و از میان میرود؟ ولی او در حق ما ستایشی گفته است که روایت میشود و مدحی که میماند؟!