کتاب سلیمانی عزیز 2 خاطراتی کوتاه و جذاب از سردار دلها را گلچین کرده است. این کتاب را مهدی قربانی نویسندگی کرده است و همزمان با نشر چاپی کتاب، نسخه الکترونیک آن نیز در فراکتاب منتشر شده است. این کتاب جلد دوم کتاب سلیمانی عزیز است که نشر حماسه یاران در سال 1398 با نویسندگی عالمه طهماسبی منتشر کرد.
مطمئنا هرچه یاد شهید عزیز سرداز سلیمانی را برجسته کند چشمنواز و دلنواز است. بیشک هنوز سالها زمان لازم است تا بتوان به درستی و شایستگی سردار دلها را شناخت و شناساند و نباید به کم اکتفا کرد. ازاینرو انتشارات حماسه یاران تصمیم گرفت تا بار دیگر سراغ خاطرات مرد تمام نشدنی جبهه مقاومت برود. این مجلد تحفه ای ناچیز است به قدر توانمان، تا علاقه مندان به سیره و مکتب حاج قاسم را از سرچشمه زلال خاطرات او سیراب کند. دور از ذهن نیست که برخی روایتهای این اثر پیشتر شنیده و خوانده شده باشند، اما هدف اصلی ثبت خاطراتی است که هرکدام به مثابه گنجی گرانقیمتاند؛ تا هم از گزند فراموشی در امان بمانند و هم به واسطه ارائه در قالب یک مجموعه خاطره، خواننده را در شناخت بیشتر شخصیت ممتاز شهید سلیمانی یاری دهند. ثوابی اگر برای این تلاش نزد خداوند مهربان محفوظ است، از جانب شهید فرودگاه بغداد به روح بلند حضرت عقیله بنیهاشم، زینب کبری سلام الله علیها تقدیم میشود.
موهای وزوزی، پیراهن آستین کوتاهِ چسبان، کمربند پهن و شلوار پاچهگشاد؛ با این سر و وضع آمده بود برای گزینش سپاه! چند دقیقهای صحبت کردیم و یک بار دیگر خوب براندازش کردم. با خودم گفتم یه همچین آدمی برای چی باید بره توی سپاه. آرام پروندهاش را باز کردم و در برگهی پذیرش، زیر اسم قاسم سلیمانی نوشتم:«رد صلاحیت.» چه میدانستم همین جوان یک روزی میشود آبروی اسلام، آبروی سپاه و آبروی ایران! راوی: غلامرضا کرمی
همه دنبالش بودند؛ کامران سابکی، شرور معروف منطقه. آب شده بود رفته بود توی زمین. آن روز داشتیم با هلیکوپتر، منطقه را بررسی میکردیم که کامران را دیدیم؛ وسط بیابان برهوت با دارودستهاش. سر سلاحهایشان را به سمت هلیکوپتر گرفتند و شروع کردند به تیراندازی. فوری بیسیم زدم به حاج قاسم:«کامران توی چنگمونه، بزنیمش؟!» محکم و قاطع گفت:«نه.» بعد آدرس یک موقعیت را داد و گفت: «بیایْد اونجا.» وقتی رفتیم، دیدم حاجی توی چادر با سهتا زن و هفت هشتتا بچهی قدونیمقد نشسته. آرام پرسیدم: «اینا کی هستن؟» گفت:«زن و بچهی کامران.» ٭ کامران با واسطه گفته بود میخواهد تأمین بگیرد و دست از شرارت بردارد. خبرش که به حاجی رسید، گفت:«قبول، فقط با فلانی هم که فرمانده منطقهست هماهنگ کنید.» وقتی به آن فرمانده گفتیم کامران تأمینمیخواهد، قبول نکرد و گفت:«بزنیدش.» خبر به حاج قاسم رسید؛ خیلی ناراحت شد. گفت:«کامران رو از منطقه فراری بدید.» با اینکه به ما اعتماد داشت و میدانست روی حرفش حرف نمیزنیم، باز با یک واسطهای به کامران خبر داده بود که منطقه را ترک کند. ٭ ـحاجی! چرا نذاشتی اون روز کامران رو بزنیم؟ فرصت خوبی بود. ـچرا باید میزدم، وقتی میبینم از فقر و فلاکت و بدبختی افتاده توی این راه. بعد آن چند تا زن و بچه را به یادم آورد و ادامه داد: «کامران رو میِزدم، بعدش چی؟ جواب اون زنهای بیوه و بچههای یتیم رو کی میداد؟ همون بچهها فردا خودشون میشدن چندتا کامران سابکی. این راهش نیست.» راویان: سهراب سلیمانی، برادر شهید/ سلیمان شمسالدینی
کتاب سلیمانی عزیز 2 تازه منتشر شده است و ناشر اجازه نشر رایگان آن را نمی دهد، با این وجود با نصب نرم افزار فراکتاب میتوانید دانلود کتاب سلیمانی عزیز pdf رایگان را در نرم افزار به مدت محدود انجام دهید اما کتاب سلیمانی عزیز pdf به صورت جداگانه در نرم افزار و سایت وجود ندارد.
کتاب سلیمانی عزیز 2 گلچینی از خاطرات افراد مختلف از خانواده و آشنایان تا همرزمان دوران جنگ تحمیلی و همرزمان در منطقه جنوب شرق کشور و مبارزه با اشرار و همچنین همرزمان در سپاه قدس است. خاطرات اغلب یک صفحهای و کوتاه است و به ترتیب از کودکی شروع شده و تا شهادت ادامه دارد. در انتها نامهای زیبا از شهید به دخترش فاطمه و تصاویری زیبا از سردار سلیمانی چاپ شده است. راوی هر خاطره و مستند آن در انتهای خاطره ذکر شده است. شاید برخی از خاطرات کتاب سلیمانی عزیز 2 را شنیده یا خوانده باشید اما مرور دوباره آن در کنار خاطرات زیبای دیگری که در این کتاب گلچین شده است را حتما پیشنهاد میکنیم که بخوانید.
دختر عزیزم! شما در خانهی من در امان و با عزت و افتخار زندگی میکنید. چه کنم برای آن دختر بیپناهی که هیچ فریادرسی ندارد و آن طفل گریان که هیچچیز... که هیچچیز ندارد و همهچیز خود را از دست داده است؟! پس شما مرا نذر خود کنید و به او واگذار نمایید. بگذارید بروم، بروم و بروم. چگونه میتوانم بمانم در حالی کههمهی قافله من رفته است و من جا ماندهام!
دخترم! خیلی خستهام. سی سال است که نخوابیدهام؛ اما دیگر نمیخواهم بخوابم. من در چشمان خود نمک میریزم که پلکهایم جرئت بر هم آمدن نداشته باشد تا نکند در غفلت من آن طفل بیپناه را سر ببرند! وقتی فکر میکنم آن دختر هراسان تویی، نرجس است، زینب است و آن نوجوان و جوان در مسلخ خوابانده که در حال سربریدهشدن است حسینم و رضایم است، از من چه توقعی دارید؟! نظارهگر باشم؟ بیخیال باشم؟ تاجر باشم؟ نه، من نمیتوانم اینگونه زندگی بکنم.
خواندن کتاب سلیمانی عزیز 2 را به تمام کسانی که به تمام کسانی که سردار دلها علاقهمند بودند پیشنهاد میکنیم.
در فراکتاب امکان دانلود کتاب سلیمانی عزیز در نسخه دیجیتال و امکان خرید کتاب در نسخه چاپی وجود دارد. قبل از خرید نسخه دیجیتال، با نصب نرم افزار میتوانید برای مدتی محدود کتاب را رایگان مرور کنید.
مشخصات کتاب سلیمانی عزیز 2 را در جدول ذیل ببینید.
مشخصات | |
ناشر: | حماسه یاران |
نویسنده: | مهدی قربانی |
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | 261 |
موضوع: | خاطرات کوتاه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
سلام فقط میگم دست نویسنده و ناشر وتمام کسانی که زحمت چنین مهم وعظیمی راکشیدند درد نکند انشاالله خودشون همیشه ...
هر چیزی که یاد شهید عزیز ما را برجسته کند، چشمنواز و دلنواز است...