کتاب راهی برای رفتن ماجرای پرستاری به نام بتول خورشاهی است که از مبارزان دوران طاغوت است و پس از شهادت برادرش، برای کمک رسانی، راهی جبهه های حق علیه باطل می شود. ایشان در سال 66 به حج مشرف شده و در برائت از مشرکین، توسط رژیم آل سعود اسیر می شود که نهایتا به طرز معجزه آسایی موفق به فرار میشود.
کتاب راهی برای رفتن ماجرای پرستاری به نام بتول خورشاهی است که از مبارزان دوران طاغوت است و پس از شهادت برادرش، برای کمک رسانی، راهی جبهه های حق علیه باطل می شود.
این پرستار به خاطر اعتقادش که باور داشت نباید راه برادرش زمین گذاشته شود، در نقش یک امدادگر به جبهه جنگ می رود و در ابتدا در عملیات خیبر که در جزیره مجنون بود، شرکت می کند.
او پس از حضور در این عملیات، در سال 66 به حج مشرف شده و در برائت از مشرکین، توسط رژیم آل سعود اسیر می شود که نهایتا به طرز معجزه آسایی موفق به فرار میشود.
نویسنده کتاب راهی برای رفتن، مریم عرفانیان است و این کتاب توسط نشر سوره مهر به انتشار رسیده است.
ناگهان شیء سنگین و سختی بر سرم کوبیده شد. چشمانم سیاهی رفت و با همان حال گیج، دوباره لنگان لنگان پا به فرار گذاشتم. تشنگی زبانم را چون چوب خشکیده ای تلخ کرده بود.
دست بر قمقمه ای که همراهم بود گذاشتم. قمقمه شکسته و در پهلوی راستم فرو رفته بود. دست بر پهلویم گذاشتم و به سختی پیش رفتم.
دو مرد، که نمی دانستم ایرانی اند یا خارجی و قمقمه آب از کجا آورده اند، تا خواستند به سر و صورتشان آبی بزنند، با عجله دستانم را جلو بردم و مشتی آب به صورتم زدم.
اما نتوانستم آبی بنوشم. دوباره شروع به دویدن کردم. حین فرار همراه جمعیت به خرابه ای رسیده و داخل ساختمان نیمه ساخته ای شدیم. اتاقی بود که چهارچوب پنجره اش شیشه نداشت.
با سر و پای برهنه، چند نفری به دنبال هم رفتیم داخل اتاق. روحانی بلند قدی که جلوی جمعیت حرکت می کرد ناگهان در جا ایستاد. من، که لاغر بودم، پشت سر روحانی ایستادم.
شرطه ای که از مقابل به ما نگاه می کرد مرا پشت سر او نمی دید. شرطه کوتاه قد بود و سیاه چهره و کلاه قرمزی بر سر داشت. با دیدن ما به عربی فحش های رکیک می داد.
صدایش را که بلند کرد، بقیه شرطه ها هم از در دیگر به اتاق ریختند. خانمی تقریباً هیکلی نیز همراه ما بود که پشت سر من ایستاده بود و نیروهای آل سعود می توانستند به راحتی او را ببینند.
شرطه ها با اسلحه به سوی ما نشانه گرفتند. تا خواستیم بازگردیم، به سمت ما شلیک کردند. گلوله ای به خانم همراه ما اصابت کرد.
گلوله هایشان طوری بود که وقتی به بدن کسی می خورد، داخل بدن منفجر می شد؛ مثل گلوله های معمولی نبود. گلوله درون بدن زن منفجر و شکمش دریده شد.
روده هایش بیرون ریخت! تمام تنم از خون زن خیس شد. آمدیم فرار کنیم که پای برهنه ام میان روده های گرم و پر از خون زن بیچاره گیر کرد.
لنگان لنگان با همان روده ها کشان کشان می گریختم. روده ها به پایم گیر کرده بود و فرصت نداشتم آن را از پایم رها کنم. از این رو، نمی توانستم به راحتی بدوم.
فقط یادم هست که در نیمه باز خانه ای توجهم را جلب کرد. به سمت در رفتم. خواستم خودم را داخل خانه بیندازم، دستی مرا عقب کشید و از داخل چهارچوب در بیرونم انداخت!
سر برگرداندم، یکی از ایرانیان مُحرم بود که مدام فریاد می زد: «داخل هیچ خانه ای نرین... داخل هیچ خانه ای نرین.»
تازه فهمیدم آل سعود پنجره خانه ها و درهای حیاط ها را باز گذاشته بود تا حین فرار به منازل پناه ببریم و همان جا ماجرای زندگی مان تمام شود.
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان دانلود کتاب راهی برای رفتن pdf ، فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب یک فایل الکترونیکی تهیه کنید.
در فراکتاب نسخه الکترونیک کتاب در اختیار شماست و قبل از خرید کتاب، جهت آشنایی با کتاب الکترونیک، امکان مطالعه کتاب به مدت چند دقیقه در نرم افزار فراکتاب فراهم شده است.
مشخصات کتاب راهی برای رفتن را در جدول ذیل ببینید.
مشخصات | |
ناشر: | سوره مهر |
نویسنده: | مریم عرفانیان |
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | 378 |
موضوع: | ماجرای پرستاری بنام بتول خورشاهی |
نظر دیگران //= $contentName ?>
خداوند متعال به خانم بزرگوار بتول خورشاهیان عمر دوباره داده است وباتحمل سختی های بسیار دوران جنگ وجانبازی ایشا...
خدا به خانوم خورشاهی و به شما تهیه کنندگان این اثر سلامتی بده ... عالیه...
خانم خورشاهی سرنوشت شما خیلی غیر عادی است ، لطفا کاری بکنید تا مردم بیشتر شما رو بشناسند یا لااقل داستان زندگی...