نمی شود از روزهای جبهه گفت و برخی نام ها را به خاطر نیاورد.
نمی توانی نام دجله را بیاوری و نام شهید مهدی باکری بر سر زبانت، روحت و جانت ننشیند.
«غروب آبی رود» روایت زندگی شهید مهدی باکری –فرمانده لشکر ۳۱عاشورا- است از زبان علی ساقی، دوست و همرزم اش که ماموریت پیدا می کند به دنبال او برود و او را به این سوی دجله بیاورد.
نویسنده در مسیر روایت خود، گاه نقبی به گذشته می زند و با تغییر راوی از اول شخص به سوم شخص، بخشی از زندگی گذشته این شهید را از کودکی تا زمان حضور در جبهه و عملیات های مختلف بازگو می کند.
داستان پیچیده در تردید ها، تفکرات و پرسش های شاعرانه راوی است از خودش و جهان پیرامونش. جهانگیر خسروشاهی، برای روایت زندگی مردی چون باکری، به نثری شاعرانه همچون ماهیت وجود آن شهید روی می آورد و هر فصل را با پرسشی نظیر این آغاز می کند که؛
«آیا می توان به سادگی وسعت وجودی مردانی را یافت که در اوج قدرت، تغییرات روزانه یک غنچه گل محمدی آنان را تحت تاثیر قرار می دهد؟»
نویسنده در این کتاب به بخش هایی از زندگی شهید باکری از جمله دوران مدرسه و دانشگاه، فرار از سربازی به فتوای امام، شهادت حمید و نحوه برخورد مهدی با این واقعه و همچنین نحوه شهادت او می پردازد.
شابک دیجیتال :
978-600-03-2302-8
کنگره :
DSR1626 /ب243خ5 1381
کتابشناسی ملی :
م82-409
شابک :
978-964-506-251-2
نظر دیگران //= $contentName ?>
خیلی خوب بود تشکر...
سلام وخدا قوت موفق باشید...
ممنون ازتون که این همه رحمت میکشد بابت جمع آوری این کتاب ها...
عالی...
واقعن ممنونم . و لایق میلیاردها ستاره هستید . نه پنج ستاره...