کتاب ققنوس اثر قاسم رفیعا توسط انتشارات ستاره ها منتشر شده است. حالا می فهمم چه اشتباهی کردم که محمود را با متر آدم های زمینی اندازه می گرفتم. خواهش می کنم این کتاب را عصارۀ محمود ندانید؛ این کتاب صرفاً نیم نگاهی به عصر محمود است و اصلاً محمود در این کتاب خلاصه نمی شود. رفقای او دلشان می خواهد ده ها و شاید صدها کتاب برایش بنویسند؛ روزی هم این کار را خواهند کرد...»
«ققنوس» قصه هایی واقعی از دفتر زرّین زندگی سردار رشید اسلام، شهید سید محمود سبیلیان به قلم قاسم رفیعا است. سردار شهید سید محمود سبیلیان فرزند احمد در سال ۱۳۳۸در کاشمر متولد شد. تحصیلات خود را تا پایان دوره دبیرستان در کاشمر سپری کرد و از همان اوایل انقلاب، مسائل مربوط به آن را دنبال می کرد و در جلسات متعدد که با دوستانش داشت به تفسیر قرآن می پرداخت.
او نقش بسزایی در جریان تظاهرات ضد رژیم طاغوت داشت. با پیروزی انقلاب اسلامی، از بنیانگذاران کمیته، جهاد سازندگی و سپاه پاسداران کاشمر شد. در سال ۱۳۵۸به عضویت سپاه درآمد و عضو شورای فرماندهی سپاه شد. در تاریخ ۴ اسفند سال ۱۳۶۲به عنوان مسئول واحد رزمی لشگر ۵ نصر در عملیات خیبر شرکت کرد و در جزیره مجنون مفقودالاثر شد. ۱۶ سال بعد از جنگ، گروه تفحص پیکر پاک او را پیدا کرد و با تشییعی باشکوه، در کنار آرامگاه شهید مدرس در کاشمر به خاک سپرده شد.
صدای زن ها از اتاق بغلی به گوش می رسید؛ نمی دانستم اسمش را چه بگذارم؛ نه اضطراب بود، نه ترس و نه هیجان. چیزی بود میان همۀ اینها؛ نه، هیچ کدام از اینها نبود، ذوق خاص و دلهره آوری مثل کشف ناشناخته ای عجیب بود که من در آستانۀ کشف آن بودم.
هرگاه پردۀ اتاق تکان می خورد، ناخودآگاه خودم را جمع و جور می کردم و زیرچشمی، در را نگاه می کردم. از وقتی که حاج آقا خطبه را خوانده و رفته بود، هیچ کس به طرف اتاق من نیامده است. دوباره به آینۀ گوشۀ اتاق نگاهی می انداختم؛ هرگز فکر نمی کردم روزی این طور به خانۀ بخت بروم. اما این گونه رفتن، خواستۀ هر دوی ما بود؛ در این برهۀ عجیب جنگ و فشار اقتصادی و... فکر یک عروسی به سبک و سیاق آدم های معمولی، ما را آزار می داد.