کتاب چه کسی مرا هل داد؟

نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید بزرگوار، عبدالعلی ولایی

امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
50,000
نظر شما چیست؟

معرفی کتاب چه کسی مرا هل داد؟

کتاب چه کسی مرا هل داد، اثر هاجر صفائیه؛ نیم نگاهی به زندگی و اوج بندگی شهید بزرگوار، عبدالعلی ولایی و همچنین به شرایط زمانی و مواضع و فعالیت‌های سیاسی این شهید بزرگوار هم اشاره دارد، تا آیندگان بدانند که شهیدان، زمان‌شناس و اهل بصیرت بودند و تحلیل درستی از اتفاقات زمان خود داشته‌اند.

شایسته نیست که از زندگی شهید ولایی سخن بگوییم اما از مواضع صریح و زندگی سیاسی او سخنی به میان نیاوریم؛ ویژگی‌های شهید ولایی را بیان کنیم ولی از فرمان‌برداری او از ولی‌فقیه در بزنگاه‌های انقلاب حرفی نزنیم.

او قبل از انقلاب، کتاب حکومت اسلامی امام را خوانده بود و باور داشت که باید برای برپایی سیستم حکومتی که در اسلام از آن صحبت شده است، تلاش و مبارزه کرد. معتقد بود که در زمان غیبت، نواب عام امام معصوم(ع)، ولایت جامعه اسلامی را برعهده دارند و هر حکومتی غیر از حکومت امام معصوم (ع) یا ولایت فقیه، غاصبانه است. پیرو اندیشه امام، حفظ نظام اسلامی را از واجبات می‌دانست و عدم جدایی دین از سیاست را ترویج می‌کرد.

گزیده کتاب چه کسی مرا هل داد؟

ـ روضه می‌آی بریم؟
عبدالعلی که نبود. من شده بودم مونس بابا و مامان. بابا که این را پرسید، لباس پوشیدم و همراهش رفتم. بین راه، بابا پرسید: «می‌دانی این چند وقت که می‌رم روضه، دلم می‌خواد چه روضه‌ای‌رو بخونند؟» سرم را تکان دادم و گفتم: «چه روضه‌ای؟»
ـ روضه علی‌اکبر(ع).
دلم هری ریخت پایین. مثل این‌که چیزی چنگ بیندازد توی قلبم. تازه به خودم آمدم که این چند وقت به بابا چه گذشته است. آن موقع بود که فهمیدم پشت این دریای آرام، چه طوفانی برپا است. گریه‌ها و بی‌قراری‌های مامان، ما را از بابا غافل کرده بود.
دیپلمم را که گرفتم، رفتم سر کار. صبح‌ها می‌رفتم مدرسه و عصرها می‌نشستم کنار بابا و برایش شعر می‌خواندم. دیوان صغیر اصفهانی را خیلی دوست داشت. مامان هم نشسته بود و آرام گوش می‌داد. بابا ولی همراه با من دم می‌گرفت و شعرها را تکرار می‌کرد.

خانه‌‌مان محل رفت‌وآمد بچه‌های مسجد بود. اتاق دمِ‌در هم پاتوق‌شان. گوشه و کنار زمزمه‌هایی شنیده بودیم اما کم‌کم به خود مامان هم مستقیم می‌گفتند: «پسر شما که پسرای مردم‌رو می‌فرسته جبهه، چرا خودش جبهه نمی‌ره؟» انگاری که عبدالعلی را باعث و بانی شهادت بچه‌های مردم بدانند. وقتی عبدالعلی شهید شد، مامان سرش را گرفت بالا و گفت: «خیالتان راحت شد، پسر من هم شهید شد.».. . 

سال نشر :
1396
صفحات کتاب :
376
کنگره :
DSR1626 ‭/و8‏‫‬‮‭ص7 1396
دیویی :
955/0843092
کتابشناسی ملی :
4642211
شابک :
978-600-96141-5-8

کتاب های مشابه چه کسی مرا هل داد؟