امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
16,250
نظر شما چیست؟
جنگ تمام شده بود و تنها جایی که هنوز آثار ترکش و بوی شهادت و چشم انتظاری داشت خانه ما بود.
داریوش نیامد.
از وقتی خبری از داریوش نشد، مادر، مثل یک گل آپارتمانی که آفتاب دشمنش می شود، زرد شد.

اول رنگش پرید.
بعد تارهای موی قهوه ای اش رو به سفیدی رفت، زیرچشم هایش پف کرد و هر وقت می دیدی شان سرخ بودند؛ درست مثل دو گوله سرخ آتش.
صفحات کتاب :
122
کنگره :
PIR۷۹۲۹‭‬ ‭/س۲۳۴‏‫‬‭م۴ ۱۳۹۶
دیویی :
‫‭۸‮فا‬۳/۶۲
کتابشناسی ملی :
۴۷۲۹۷۲۴
شابک :
978-600-03-0554-3
سال نشر :
1396
شابک دیجیتال :
978-600-03-2744-6

کتاب های مشابه مردها آهسته می میرند