استاد لیست اسامی رو از محمدرضا گرفت و شروع به حضور و غیاب کرد.
خانم ها و آقایان، میرجمالی؟
یه پسر جلف به اصطلاح بانمک سرپا ایستاد
خودم هستم.
بفرمایید... توکلی؟
یه پسر خجالتی دست بلند کرد.
بله؟
احمدیان؟
یه دختر چادری رنگ و لعاب دار قد علم کرد.
جانم استاد؟
سرمدی راد؟
یه دختر از قسمت خانمها و یه پسر از سمت آقایون هردو با هم ایستادند و
- بله؟
سرها همه به سمت اون دونفر چرخید و خودشون هم به یکدیگر خیره شدن. پسر پوزخند زد و دختر با اکراه نگاه ازش گرفت و رو به استاد پرسید:
- ببخشید استاد، خانم یا آقا؟
...
کنگره :
1393، 9 پ 453 ق/8223 PiR