کتاب آب و زنجیر اثر حسین قربان زاده با تصویرگری مجید صابری نژاد توسط انتشارات به نشر منتشر شده است.
داستان آب و زنجیر درباره گروهی نوجوان است که در روزهای جنگ، در مشکین شهر و در حاشیه دره خیاوچایی زندگی میکنند. حسین قربان زاده در این داستان حال و هوای نوجوانی به اسم فیاض را روایت میکند.
فیاض اولین کسی است که از این محله عازم جبهه میشود و همه اهل محل درباره او صحبت میکنند. کتاب آب و زنجیر با عنوان تابستان خیاوچایی در بخش رمان برگزیده نهمین جشنواره داستان انقلاب شده است.
رقص بی پایان پروانه های سفید در «چارداقلو» آغاز شده بود که «چُوالا» از پیچ کوچه رها شد در سرازیری دره. دانه های درشت عرق بر گونه های سفید و پُرگوشتش می درخشید. هرگز جرأت نکرده بود مثل بقیه، سرازیری پوشیده از سنگ ریزه که با شیب تند به نهر «نصرآباد» می رسید را بدود. غلام و بچه های گروه از روی نهر پرآب جفت پا می پریدند؛ مثل مار لای سنگ های بزرگ و کوچک می پیچیدند و به نهر باریک «دیه» می رسیدند.