کتاب نگین تخریب از مجید جعفرآبادی مروری بر دست نوشته ها، خاطرات و حماسه های جاودانه سردار شهید عاصمی فرمانده دلاور تخریب قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله و سلم است.
علی هیچ گاه وصیت نامه نمی نوشت، تا این که بعد از فتح1 در پاییز 1365 برای آخرین بار که به کاشمر آمد، حس خاصی پیدا کرده بودم.
قلم و کاغذ آوردم که چیزی بنویسد. اما خیلی خسته بود، سرفه می کرد و تب و لرز داشت. پرسید این ها برای چیست؟
دلم راضی نشد. گفتم هیچی. آخرین ساعات مرخصی که می خواست به تهران برود، همه را جمع کرد و گفت که آخرین حرفم روایتی از امام حسین علیه السلام است که در آخرالزمان، عدّه ای از مردم دین را تا وقتی که شیرین است، مانند آب دهان، در دهان شان نگه می دارند و وقتی تلخ شد آن را بیرون می اندازند.
قطرات اشک در چشم علی جمع شده بود. ادامه داد که امیدوارم کسانی که به اسلام لطمه می زنند، روزی رسوا شوند.
دوستی نقل میکرد که چند روز بعد از عملیات آمدند دنبالمان و گفتند: «صدایی از داخل میدان مین میآید. کسی را فرستادیم. میگفت صدای نالهای میآمد. رفتم طرف صدا. یک نوجوان پانزده ساله روی مین رفته و پایش قطع شده بود. چهار شب بود که همان جا مانده بود. نه آبی، نه غذایی، باور نمیکردیم. دیدم در حال خنده است. پرسیدم چرا میخندی؟ گفت در این چند شب چندبار آقایی آمد به من آب و غذا داد. دیشب خداحافظی کرد و گفت: فردا تو را نجات خواهند داد».
در فروشگاه اینترنتی فراکتاب امکان تهیه کتاب pdf نگین تخریب و کتاب چاپی نگین تخریب فراهم شده است و شما می توانید این اثر را در قالب هرکدام از این 2 حالت خریداری کنید.