کتاب شاهرخ (حر انقلاب اسلامی) کاری دیگر از گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی، با قلمی روان و ساده به بیان خاطرات مربوط به سردار شهید مفقود الاثر، شاهرخ ضرغام از شهدای فدائیان اسلام می پردازد.
بسیاری از مورخان برای حُر گذشته زیبایی ترسیم نمی کنند. اما کشتی نجات آقا ابا عبدالله او را از ورطه ی ظلمات نجات داد و برای همیشه تاریخ نام او را زنده کرد. تاریخ نهضت اسلامی ما نیز بسیاری از این آزادمردان را به خود دیده است.
نویسندگان کتاب شاهرخ در مقدمه آن آورده اند؛ «قصد ما بر این بود که زندگی این ره یافته وصال و این سردار بی مزار و این پهلوان شجاع را که نزدیک به سه دهه از پروازش به آسمان می گذرد، بی کم و کاست بیان کنیم.»
کتاب شاهرخ، روایت گر تحول روحی و معنویِ شهید ضرغام در جریان حوادث قبل از انقلاب تا انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی حکایت می کند. تحولی که ریشه در مفاهیم و معارف عمیق اسلام دارد و بازگشت به خویشتن و توبه نصوح را برای هر انسانِ طالبِ حقیقت بازگو می کند.
در این رابطه در مقدمه کتاب با اشاره به آیات آخر سوره فرقان آمده است: «شاهرخ را به راستی می توان مصداقی کامل برای این آیه قرآن(کسی که توبه کند و ایمان بیاورد و کار شایسته انجام دهد، این ها کسانی هستند که خدا بدی هایشان را به خوبی تبدیل می کند) معرفی کرد. چرا که او مدتی را در جهالت سپری کرد. اما خدا خواست که او برگردد. داستان زندگی او، ماجرای حُر در کربلا را تداعی می کند.»
مشعل هدایت سالار شهیدان راه را به شاهرخ داستان ما نشان داد و کشتی نجات ایشان او را از ورطه ی ظلمات رهایی بخشید؛ زیرا پیامبر گرامی اسلام، حسین (ع) را چراغ هدایت و کشتی نجات معرفی کرده اند. شاهرخ پس از توبه دیگر به سمت گناهان گذشته نرفت. برای کسی هم از گذشته ی سیاهش نمی گفت. هر زمانی هم که یادی از آن ایام می شد، با حسرت و اندوه می گفت: غافل بودم. معصیت کردم. اما خدا دستم را گرفت.
شهید ضرغام در یکم دیماه سال27 دیده به جهان گشود، از همان دوران کودکی، با آن جثه ی درشت و قوی، نشان داد که خلق و خوی پهلوانان را دارد. شاهرخ هیچ گاه زیر بار حرف زور و ناحق نمی رفت. دشمن ظالم و یار مظلوم بود. دوازده سالگی طعم تلخ یتیمی را چشید. از آن پس با سختی، روزگار را سپری کرد. در جوانی به سراغ کشتی رفت. سنگین وزن کشتی می گرفت. چه خوب پله های ترقی را یکی پس از دیگری طی می کرد. قهرمان جوانان، نایب قهرمان بزرگسالان، دعوت به اردوی تیم ملی کشتی فرنگی. همراهی تیم المپیک ایران و ...
اما این ها همه ی ماجرا نبود. قدرت بدنی، شجاعت، نبود راهنما، رفقای نااهل و... همه دست به دست هم داد. انسانی به وجود آمد که کسی جلودارش نبود. هر شب کاباره، دعوا، چاقوکشی و...
پدر نداشت. از کسی هم حساب نمی برد. مادر پیرش هم کاری نمی توانست بکند. اشک می ریخت و برای فرزندش دعا می کرد. خدایا پسرم را ببخش، عاقبت به خیرش کن. خدایا پسرم را از سربازان امام زمان (عج) قرار بده.
زندگی شاهرخ در غفلت و گمراهی ادامه داشت. تا اینکه دعاهای مادر پیرش اثر کرد. مسیحا نفسی آمد و از انفاس خوش او مسیر زندگی شاهرخ تغییر کرد. بهمن ۱۳۵۷ بود. شب و روز می گفت: فقط امام، فقط خمینی(ره).
همیشه می گفت: هر چه امام بگوید همان است. حرف امام برای او فصل الخطاب بود. برای همین روی سینه اش خالکوبی کرده بود که: فدایت شوم خمینی.
وقتی حضرت امام فرمود: به یاری پاسداران در کردستان بروید. دیگر سر از پا نمی شناخت. حماسه های او را در سنندج، سقز، شاه نشین و بعدها در گنبد و لاهیجان و خوزستان و... هنوز در خاطره ها باقی است. شاهرخ از جمله کسانی است که پیر جماران در رسایشان فرمود: اینان ره صدساله را یک شبه طی کردند. من دست و بازوی شما پیشگامان رهایی را می بوسم و از خداوند می خواهم مرا با بسیجیانم محشور گرداند. وقتی از گذشته ی زندگی خودش حرف می زد، داستان حُرّ را بازگو می کرد. خودش را حُرّ نهضت امام می دانست. می گفت: حُرّ قبل از همه به میدان کربلا رفت و به شهادت رسید، من هم باید جزء اولین ها باشم!
...
شاهرخ پروازی داشت تا بی نهایت. در هفدهم آذر ۱۳۵۹ دشت های شمال آبادان این پرواز را ثبت کرد. پروازی با جسم و جان. کسی دیگر او را ندید. حتی پیکرش پیدا نشد! می گویند مفقودالاثر، اما نه، او از خداخواسته بود، همه ی گذشته اش را پاک کند. همه را. می خواست هیچ چیزی از او نماند. نه اسم، نه شهرت، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد.
صبح یکی از روزها با هم به کاباره ی پل کارون رفتیم. به محض ورود، نگاه شاهرخ به گارسون جدیدی افتاد که سر به زیر، پشت قسمت فروش قرار گرفته بود. با تعجب گفت: این کیه، تا حالا اینجا ندیده بودمش؟! در ظاهر، زن بسیار با حیایی بود. اما مجبور شده بود بدون حجاب به این کار مشغول شود. شاهرخ جلوی میز رفت و گفت: همشیره، تا حالا ندیده بودمت، تازه اومدی اینجا؟! زن خیلی آهسته گفت: بله، من از امروز اومدم. شاهرخ دوباره با تعجب پرسید: تو اصلاً قیافت به این جور کارها و این جور جاها نمی خوره، اسمت چیه؟ قبلاً چی کاره بودی؟ زن درحالی که سرش را بالا نمی گرفت، گفت: مهین هستم، شوهرم چند وقته که مرده، مجبور شدم که برای اجاره خانه و خرجی خودم و پسرم بیام اینجا! شاهرخ حسابی به رگ غیرتش برخورده بود. دندان هایش را به هم فشار می داد. رگ گردنش زده بود بیرون. بعد دستش را مشت کرد و محکم کوبید روی میز و با عصبانیت گفت: ای لعنت بر این مملکت کوفتی!!
بعد بلند گفت: همشیره راه بیفت بریم، شاهرخ همین طور که از در بیرون می رفت رو کرد به ناصر جهود و گفت: زود بر می گردم! مهین هم رفت اتاق پشتی و چادرش را سرش کرد و با حجاب کامل رفت بیرون. بعد هم سوار ماشین شاهرخ شد و حرکت کردند. مدتی از این ماجرا گذشت. من هم شاهرخ را ندیدم. تا اینکه یک روز در باشگاه پولاد همدیگر را دیدیم. بعد از سلام و علیک، بی مقدمه پرسیدم: راستی قضیه ی اون مهین خانم چی شد؟! اول درست جواب نمی داد، اما وقتی اصرار کردم، گفت: دلم خیلی براشون سوخت. اون خانم یه پسر ده ساله به اسم رضا داشت. صاحب خونه به خاطر اجاره، اثاث ها رو بیرون ریخته بود. من هم یه خونه ی کوچیک تو خیابون نیرو هوایی براشون اجاره کردم. به مهین خانم هم گفتم: تو خونه بمون و بچت رو تربیت کن، من اجاره و خرجی شما رو می دم!!
پی دی اف این کتاب بصورت رایگان منتشر نشده است، با نصب نرم افزار فراکتاب میتوانید دانلود pdf کتاب شهید شاهرخ ضرغام را با صرف هزینه اندک انجام داده و در کتابخوان فراکتاب مطالعه کنید. جهت آشنایی با کتاب الکترونیک، امکان مطالعه رایگان کتاب به مدت چند دقیقه در نرم افزار فراکتاب فراهم شده است.
کتاب صوتی شاهرخ تا کنون تولید و عرضه نشده است. اما امکان دانلود کتاب شهید شاهرخ ضرغام نسخه الکترونیک و خرید نسخه چاپی در فراکتاب فراهم شده است.
کتاب حر انقلاب به همت گروه نویسندگان انتشارات ابراهیم هادی به نگارش در آمده است.
برای اطلاع از قیمت کتاب شاهرخ در دو نسخه دیجیتال و چاپی می توانید به سایت و یا نرمافزار فراکتاب مراجعه کرده و آن را با تخفیف تهیه کنید.
علاوه بر دانلود کتاب امکان خرید نسخه چاپی کتاب با تخفیف ویژه فراهم شده است.
مشخصات کتاب شاهرخ رو در جدول زیر مشاهده میکنید:
مشخصات | |
ناشر: |
گروه فرهنگی شهید ابراهیم هادی
|
نویسنده: |
گروه نویسندگان
|
زبان: | فارسی |
تعداد صفحه: | ۱۳۸ |
موضوع: |
زندگی نامه و خاطرات شهید شاهرخ ضرغام
|
قالب: | pdf اختصاصی و چاپی با تخفیف ویژه |
نظر دیگران //= $contentName ?>
کتاب خیلی خوبیه حتما صوتی اش رو بخر...
عالی ولی اگر رایگان بود...
من پول ندارم بخونمش کاش رایگان بود...
کتاب بسیار بسیار زیبایی بودواموزنده وتاثیرگذار....
خوبه...
انسانی بود از تبار بزرگ مردان ..... که الحق و ول انصاف خداوند نظر ویژه ای به ایشان کردنند ... و ایشون هم و...
سلام ...اگر ملاک خود (شاهرخ ضرغامی) است واقعا جزوء نوادر بوده ...درسته قبل از انقلاب شیطنتهای داشته ولی ... اص...
عالی...