کتاب خاطرات من و فریدون اثر مستانه فکور با تصویرگری سیما ریحانی توسط انتشارات سروش منتشر شده است.
این کتاب دارای ۱۵ داستان برای گروه سنی کودک نوشته شده است. برخی از عناوین این داستان ها عبارتند از: باغ زردآلو، پرندههای خیالی، گلهای اطلسی، دندانهای کرمخورده، خانههای شنی، رنگینکمان شیشهای، ریزهمیزههای شکمو، گردش، آقامعلم فریدون، نانقندی و... .
از صبح منتظر فریدون هستم. گفته بود خورشید وسط آسمان نرسیده، می آید. چند بار می روم توی کوچه را نگاه می کنم، ولی از فریدون خبری نیست. حسابی گرمم شده، خورشید دارد وسط آسمان می رسد.
پدرش برایش دوچرخه خریده. قرار است امروز با دوچرخه اش بیاید. من هم یک سه چرخه دارم. رنگ سه چرخه ام قرمز است. یک سبد هم پشتش دارد. فکر می کنم سه چرخه ام را بردارم و بروم توی کوچه کمی بازی کنم تا او بیاید. پول هایم را هم گذاشته ام توی سبد.
فریدون از دور پیدایش می شود. تا مرا می بیند، فرمان دوچرخه اش را ول می کند و برایم دست تکان می دهد. فریاد می زنم: «فرمان را بگیر، می افتی! » ولی او می خندد و همینطور می آید تا می رسیم به هم. می گوید: «اینکه کاری نبود! می توانم پاهایم را هم بگذارم روی فرمان. » چشمانم را می بندم، سرم را تکان می دهم و می گویم: «نه نه این کار بدی است. می خوری زمین. » پول هایم را نشانش می دهم، می گویم: «برویم بستنی بخریم. » دست هایش را می کوبد به هم، یک ابرویش را می اندازد بالا و می گوید: «بزن برویم. »