خسرو باباخانی نویسنده ی تخصصی و شناخته شدهای در حوزه ادبیات و زندگینامه است. بیشتر داستانهای وی، رخدادهای زندگیاش هستند که روایت آنها را نگاشته است. فعالیتهایش در حوزه ی ادبیات شامل داوری جایزههای ادبی و برگزاری دورههای داستاننویسی میشود. برخی از کتابهایش برگزیده ی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان و نیز جایزههای ادبی دیگر شدهاند.
در کتاب ویولنزن روی پل درباره زندگی شخصی و عجیب آقای باباخانی حرف میزنیم. این کتاب روایت رهایی او از «اعتیاد» است.
خسرو باباخانی در شهریورماه سال 1338 در تهران به دنیا آمد و تحصیلات خود را تا سطح دیپلم در رشته ریاضی ادامه داد. از سن 26 سالگی با مجلات کیهان بچهها، سوره نوجوان و سروش نوجوان همکاری کرده و در مقطعی نیز با وزارت ارشاد به عنوان داور و کارشناس همکاری داشته است. دبیری جشنوارههای سراسری داستان بسیج و مهر حوزه هنری، داوری کتاب سال جمهوری اسلامی، دفاع مقدس و جشنواره شهید حبیب غنیپور از جمله مسوولیتهای وی بودهاند.
کتاب ویولون زن روی پل روایت سفری از ظلمت به نور نوشته خسرو باباخانی است. این نویسنده برگزیده کتاب سال و معلم داستاننویسی در این کتاب، تجربههای خود را از اعتیاد ۳۰ ساله و سپس توفیق در ترک این بلا روایت کرده است.
کتاب ویولن زن روی پل را خسرو باباخانی نویسندگی کرده است و ناشر آن انتشارات جام جم است. کتاب از شانزده فصل تشکیل شده است. مولف فصل نخست را به خستگی و فصل آخر را به بهشت اختصاص داده است، فصل پانزدهم که عنوان کتاب از آن گرفته شده است ویولن زن است. در این فصل آمده است: «زنگ زد. همیشه با جمله «دور سرت بگردم» شروع میکرد. بعد میگفت: «خاک پاتم»، بعد میگفت: «دردت به قلبم» و چنان با خلوص میگفت و صمیمانه، که من را به رعشه میانداخت از فرط شکر و شوق.
خسروباباخانی در کتاب «ویولونزن روی پل» روایت تحولی را مینگارد که روح نویسنده را از ظلمت به سوی نور کشانده است.
اعتیاد اتفاقی است که میتواند برای هر انسانی بیافتد برای همین نگارنده این اثر از نشر جام جم، ماجرای نجات خود از این مهلکه را در ۱۶ فصل مینگارد و این امر باعث چند رشد اجتماعی موثر میشود: اول آنکه نگاه خوانندگان را به افراد گرفتار شده در این گرداب تغییر میکند، از سوی دیگر در شانزده فصل تحولآمیز با نامهای خستگی تا کتاب امید، تولدی دوباره برای کسانی که میخواهند از دام اعتیاد نجات یابند، مهیا میشود.
نسخه چاپی این کتاب در سایت و نرم افزار فرا کتاب موجود می باشد. می توانید آن را سفارش داده و از خواندن آن لذت ببرید و در مسابقه و پویش مربوط به آن شرکت کنید.
«آبرویات، اعتبارت، خانواده ات چه می شود؟!» گفتند: «آبروی هر انسانی مثل آب می ماند گرفته بر کف دودست، کافی است لای دو انگشتت باز شود، آبرو میریزد و آنگاه جمع کردنش ناممکن.» گفتند: «با این خاطراتی که نوشتی لای هرده انگشت ات را باز کرده ای! چند نفر گفتند؟ بیست نفر. گفتم: «من در برابر مردم سرزمین ام نه آبرویی دارم، نه اعتباری.» گفتم: «من بیش از سی سال در ظلمت زیسته ام، اما راهی به نورنمی یافتم. تا آنکه خداوند ولی من شد و من را از ظلمت به سوی نور هدایت کرد.» گفتم: «من این خاطرات را نوشتم تا راه را به چند میلیون مصرف کننده مواد مخدر نشان دهم. ممکن است بگویند شاید یک نفر راه بیابد. من می گویم در این صورت هم اجرم را گرفته ام. در مقابل رنج بی انتهای مصرف کننده ها و خانواده هایشان آبرو و اعتبار خانواده من چه اعتباری دارد؟ هیچ.»
در آغاز سؤالی مطرح می شود که در پاسخ به آن باید در هزاران کتاب تأمل و جستوجو کرد.
آیا هر چیزی به یکبار تجربه کردن آن میارزد؟ در بعضی موارد، بله گفتن جواب عاقلانه نیست، گاهی میتواند سرسرهای غیر قابلبرگشت باشد. مسیری که متوقف نمیشود.
اگر شمه ای از تاریخچه اعتیاد گفته شود، شاید این مسیر سرسره ای را به خوبی درک کنیم. بر حسب تصادف به کتاب ماجرای کله پاچه و شیرینی خامه ای و اعتیاد برخوردم. اکنون ارتباطش را با بحث عرض می کنم. خسرو باباخانی می گوید: «ما همه بهطور طبیعی ولع داریم که نیاز حیاتی انسان برای ادامه زندگی است. مدارهای مغزی ولع، مصرف را در مسیرهای عصبی حواس پنجگانه تحریک میکند. این مدارها با فعال کردن مراکز مغزی ولع در انسان بهطور طبیعی احساس نیاز به مصرف را ایجاد میکند و انسان را وسوسه میکند. مصرف مواد خوراکی مواد مخدر مواد محرک که همه آنها عوارض رفتاری و جسمانی و روانی دارد نهتنها عوارض بلکه دزد مدارهای ولع هم هستند. در دفعات ابتدایی مدارها را تحت کنترل خود قرار میدهند. در دفعات بعدی سیری ناپذیراند. وابستگی مصرف و وابستگی روانی را در پی دارند.» (اختیاری،1391) این همان سرسره غیرقابل بازگشت است.
اعتیاد نوعی آسیب اجتماعی و یک پدیده انحرافی است. مسئله اعتیاد مشکلی کهنه است و همواره به شکل مسئله اجتماعی و اقتصادی حاد مطرح میشود. اگر به تاریخچه مصرف اعتیاد در جهان نظر کنیم، حدود شش هزار سال قبل سومریها در کتیبههای خود گیاه خشخاش را شادیبخش مینامیدند.
هندوها دوهزار و هشتصد سال پیش برگ رزین گیاه شاهدانه را در مراسم مذهبی مصرف میکردهاند. ساکنان منطقه آندرین آمریکا حدود ششصد سال قبل برای رفع کاذب گرسنگی برگهای بوته کوکا را میجویدند.
کتاب ویولون زن روی پل به صورت دانلود رایگان عرضه نشده است. جهت دریافت این کتاب تنها نسخه چاپی آن به صورت قانونی در اختیار خوانندگان محترم قرار گرفته است. جهت آشنایی با کتاب می توانید به پادکستی که در انتهای این توضیحات اشاره شده است مراجعه نمایید.
خسرو باباخانی در آخرین فصل با عنوان بهشت آورده است: «وقتی رهایی گرفتم با خودم عهد کردم چهل نفر را در سفر رهایی همراهی و راهنمایی کنم ... و کردم. میخواستم چهلمین نفرکه سفرش تمام شد بروم بهشت و دو رکعت نماز شکر بخوانم. بهشت من جای دوری نبود، همان پارک طالقانی، بالای قلعه عقابها.
قدم زنان رفتم سمت پل طبیعت. میخواستم کمی وقت بگذرانم. هوا سرد بود و سوزداشت. اهمیت ندادم و ساعتها قدم زدم؛ در تنهایی، در سکوت. به پرچم رسیدم. رفتم کنار کتیبه سازه پرچم ایستادم. نوشته بود: مشخصات بلندترین پرچم خاورمیانه و سومین برج پرچم دنیا. ارتفاع سازه، ۱۴۷ متر. ابعاد پرچم، ۲۴ در۴۴ متر. قطر قاعده سازه ۳٫۸۰ متر. قطر رأس سازه ۱٫۶۰ متر. جنس سازه، ورق فولاد به ضخامت ۳۰ میلیمتر. شروع ساخت، مرداد سال ۱۳۹۰. اتمام پروژه ، مهرماه سال ۱۳۹۱.
عجب! پس این سازه عظیم و غرورانگیز مثل من سفر کرده بود. از مردادماه ۱۳۹۰ تا مهرماه ۱۳۹۱. چرا متوجه نشده بودم؟ سربالا گرفتم. پرچم عظیم و باشکوه بی نظیر، با غروری انسانی وقابل ستایش در باد به اهتزاز درآمده بود و تکان میخورد. واقعا عظمتی داشت. رفتم پل طبیعت، بعد پارک آب و آتش. دو ساعتی از ظهر گذشته بود، برگشتم کنارپله پرچم. پارک طالقانی خلوت خلوت بود. هیچکس نبود. پارک زیرسرمای موذی پاییزی دراز کشیده بود و چرت میزد.»
در ادامه نیز آمده است: «نزدیک میله پرچم یک ردیف پله است، پلههای سنگی و بلند و طولانی. کنارپلهها جوی آب است. کنار جوی زانو زدم و وضوگرفتم. آب سرد بود، هواهم. بعد رفتم بهشت. بهشت تپه کم ارتفاع تک افتادهای است نزدیک سازه عظیم پرچم. از پلهها بالا رفتم. دورتادور سطح تپه که به اندازه سی چهل متر مربع است، درخت بلوط کاشتهاند. فقط یک درخت قطور کهنسال وسط بهشت قد برافراشته، با چتری عظیم از شاخه و برگ. یاد رهایی اولین رهجویم افتادم. اولین رهاییام آقا مهدی بود. برای رهایی باید انتظار میکشیدیم تا مهندس بیاید. آن جمعه هم بی قرار بودم و سرشار از هیجان و غرور.»
«ویولون زن روی پل، روایت سفری از ظلمت به نور» نوشته آقای خسرو باباخانی در طول زمان اندک پس از انتشار به عنوان یک روایت «متفاوت» و «خلاف معمول» توجه طیفی از نویسندگان و خوانندگان را به خود جلب کرده است. حضور و همراهی جمعی از نویسندگان و کنشگران ادبی در مراسم جشن تولد نویسنده در حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی که با معرفی این کتاب همراه بود و امکان ویژهای که به این کتاب از سوی سیمای جمهوری اسلامی تعلق گرفت تا «تایید» و «تبلیغ» شود در جلب نظر نسبی مخاطبان بی تاثیر نبوده است.
کتابها بیش و پیش از آن که نتیجه «تجربه»، «مهارت» و «اراده» نویسندگانشان در روایت آن باشند، از آبشخوری ادبی نشات میگیرند که دورههای ادبی آبستن آن بوده و نویسنده را برای نوشتن یا ننوشتن، روایت یا عدم روایت امری ترغیب میکنند. انتشار «ویولون زن روی پل» نه به جهت ویژگیهای ادبی که به واسطه برجسته سازی فضایی که برای آن، پیش و پس از انتشار تدارک دیده شده، حائز اهمیت است. حتی بدون توجه به یادداشتی که خسرو باباخوانی در مقدمه کتاب آورده است میتوان دوگانه ایجاد شده (ایجاب-نفی) درباره قالبهای «اعتراف نامهای» را در باره این اثر جدی انگاشت. تجربه تاریخ ادبی پس از انقلاب اسلامی در برههها و موضوعات مختلف حاکی از این است که «اندیشمندی»، «دانشمندی» و «باورمندی» به عنوان پیشران فضای ادبی کمتر دخیل بوده و ادبیات در مقاطعی دچار «التهابهای مقطعی» شده است.
اقبال به اثر یک نویسنده آن در دهه هفتم زندگی، رخدادی کم پیشینه است. گرچه مهارتهای ادبی با گذشت زمان در نویسندگی بر خلاف برخی هنرهای دیگر رو به افول نگذاشته و فزونی میگیرد. اما نوعا آثار پر مخاطب و برجسته نویسندگان در دهههای میانی دوران نویسندگی شان خلق میشوند. بنابر این پرسش از اینکه چرا و چگونه «ویولون زن روی پل» به جایگاهی فراتر از دیگر آثار نویسنده آن دست یافته موضوعیت پیدا میکند. فرض هایی در این باره قابل طرح است.
اول اینکه، آنچه در فرایند تبلیغ و انتشار این کتاب موضوعیت دارد نه «نفس کتاب» که «نویسنده» آن است. بر این اساس نویسنده از کتابی که نوشته بزرگتر است. این چندان مهم نیست که کتاب از چه منظری نوشته شده و دارای چه ویژگیهایی باشد. بلکه جشن انتشار این کتاب در حقیقت جشن بازگشت نویسنده آن به دنیایی تازه و حرکت از ظلمت به نور است. مقصدی که در آن خبری از مواد افیونی و زندگی تاریک متاثر از آن نیست. دوم انکه، کتاب ویولون زن روی پل در قالب «زندگی نامه» و با رویکرد «اعترافی» نوشته شده است.
انتشار این کتاب و آگاهی از آنچه بر نویسنده آن گذشته است برای دوستان و آشنایان خسرو باباخانی به عنوان نویسنده کاملا «غافلگیر کننده» بلکه «غیر قابل باور» بود. نویسنده «ویولون زن روی پل» برای بسیاری – بلکه غالب - مرتبطین او برای دههها چیزی دیگر مینمود و این افشاگری «تلخ» و «بهت آور»، طیفی از مخاطبان را به صورت خاص برای دانستن سرگذشت پشت پرده فردی شناخته شده ترغیب کرد.
سوم آنکه در نگاهی کارکرد گرا و با اذعان به «انتحار» شخصیتی نویسنده، اقرار به ناگفتهها و واقعیتهای مکتوم توسط او به غرض انتقال «تجربه» درگیری با مواد افیونی و «هشدار باش» به کسانی که به آن مبتلا هستند امری «شجاعانه» و «ایثارگونه» تلقی شد.
پویش «زندگی به سبک کتاب» با هدف معرفی کتابهایی با موضوعات اجتماعی و رخدادهای داخل جامعه توسط مجموعه رسانه کتاب «پنج و هفت» برگزار میشود.
اولین کتاب این پویش، «ویولنزن روی پل» نوشته خسرو باباخانی شامل روایتی درباره رهایی از اعتیاد آن هم توسط نویسنده است.
خسرو باباخانی نویسنده این کتاب پس از ترک اعتیاد خود گفت: من این خاطرات را نوشتم تا راه (ترک) را به چند میلیون مصرف کننده مواد مخدر نشان دهم. ممکن است بگویند شاید یک نفر راه بیابد. من میگویم در این صورت هم اجرم را گرفتهام. در مقابل رنج بیانتهای مصرف کنندهها و خانوادههایشان آبرو و اعتبار خانواده من چه اعتباری دارد؟ همچنین در این اثر، مفاهیمی مانند اصلاح اشتباهات در زندگی و تغییر سبک زندگی، در کنار روایت نویسنده از زندگی شخصیاش بیان شده است.
برای دریافت کتاب صوتی ویولن زن روی پل، به اپلیکیشن فراکتاب مراجعه کنید.
باباخانی کتاب های زیادی را نگاشته است که اکثر آنها را نشر سوره مهر منتشر کرده است. دانلود کتاب های خسرو باباخانی در این صفحه در دسترس شماست.