کتاب شمرون کناردون اثری است که سارا عرفانی آن را از زبان جهادگری آسمانی روایت میکند. امیر محمد اژدری وقتی آسمانی شد25ساله بود؛ اما به گفتهی اطرافیانش که او را به خوبی میشناختند، بیش از دوبرابر سنش برای رفع محرومت از چهرهی شهر و کشورش تلاش کرد. مسئولیت گروه پزشکی و درمانی امام رضا(ع)، مسئولیت گروه عمرانی امام رضا(ع) و عضو شورای مرکزی قرارگاه امام رضا(ع) بود.
اژدری در اکثر استانهای کشور از جمله لرستان، خوزستان، خراسان، کرمانشاه، ایلام و… سابقه انجام فعالیتهای جهادی داشت. او در حادثه زلزله کرمانشاه از پیشقدمان جهادی برای کمک به مردم زلزلهزده بود. با وجود عدم حمایتها، کم کاریهای برخی مسئولین و کمبودها و نواقص، هیچگاه از پای ننشست و تا حد امکان، تلاش خود را برای آبادی سرزمینش دریغ نکرد. کتاب شمرون کناردون، گوشهای از زندگی امیرمحمد اژدری را از نگاه خودش در قالب داستانی به تصویر کشیده است.
چند دقیقهای هست روی پستی که بعد از شهادت شهید حججی گذاشته بودم، گیر کرده. هی با بغض زمزمه میکند: «و از آن روز سرم میل بریدن دارد» و هی دست میکشد روی سر و صورتش و هی اشکهایش میچکد. یکهو خم میشود روی سنگ. دو تا دست لرزانش را میگذارد دور صورت عکس. زمزمه میکند: «امیر جان!»
خلوتش را خراب نمیکنم. بالاخره هرکس طوری با شهدا ارتباط میگیرد. این رفقای ما هم که یکی از یکی عجیبتر. خب البته همه که نباید اینجا دعا بخوانند. من خودم هم تا یادم هست همین طور بودهام. اشاره میکنم که دارم میروم توی امامزاده برای زیارت. هنوز کنار قبر زانو زده. به روبهرو نگاه میکند که ضریح است. سرش را تکان میدهد. لابد یعنی که برو.