حجةالاسلام والمسلمین حاج سید جواد بهشتی که در اکثر برنامه ها مشاور و همکارم بود در تابستان 77 نوارهای مرا در اختیار آقای حسین رعیت پور و آقازاده خودشان آقای مصطفی بهشتی و دو نفر از صبیّه های بنده (زهرا و زینب) قرار داد تا خاطرات، طنزها و تمثیلاتی را که در لابلای برنامه ها، از خودم یا دیگران بوده، استخراج نمایند جلد اول آن خاطرات شخصی بنده است و جلد دوم خاطراتی از دیگران است که بیان نموده ام. این خاطرات، کوتاه، شیرین و آموزنده است، و امیدوارم جرقه هایی که در آنها است، هر کدام کلید یک جریان فکری و تربیتی شود.
«در ایام حج و یکی از سالهای کم آبی، در منی خیمه را گُم کردم. مقداری گشتم و پیدا نکردم، خیلی اذیّت شدم. یکی از دوستان به من رسید وگفت: اینجا چه میکنی؟ داستان را گفتم، گفت: خوب الآن چه می خواهی؟ من از روی مزاح گفتم: یک دوش آب سرد و یک انار یزد! دست مرا گرفت و به خیمه خودشان برد که در آن خیمه دوش آب بود، پس از دوش گرفتن، وقتی در خیمه نشستم، آن سیّد، اناری را جلوی من گذاشت و گفت: به جدّم این انار یزد است!!»
" سالهای اوّل طلبگی ام به خانه عالمی رفتم، پرسید: چه میخوانی؟ گفتم: ادبیات عرب. گفت: بگو ببینم «اُشترتُنّ» چه صیغه ای است؟ یک کلمه قلمبه سلمبه از من پرسید که نفهمیدم چیست، بعد پرسید: اگر خواهرزن کسی پسر دائی خواهرش را شیر بدهد آیا به او محرم می شود یا نه؟! پیش خود گفتم: آدم باید فرهنگ داشته باشد. این استاد علم دارد، امّا فرهنگ نه."
کنگره :
DSR1670 /ق4آ3 1393
نظر دیگران //= $contentName ?>
عالیست...
ساده و روان و عالی...
عالیه ولی عالی تر بشه بهتره...
عالیه...
سلام،خیییلییی عالی،خدا حفظش کنه......
سلام خیلی از این برنامه استفاده میکنم خیلی عالیه...
عالی بود...
عالی...
سال نو مبارک.عالی بود.با سپاس از شما...
عالی خدا خیرشون بده سلامت باشند...