کتاب خدا از من دفاع خواهد کرد نوشتهٔ سیدمحمدهاشم پوریزدان پرست است. سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی این کتاب تاریخی منتشر کرده است. این اثر حاوی بررسی جریانهای منجر به درگذشت شهید بهشتی است.
کتاب حاضر خاطراتی را بازگو میکند که تهاجم دشمنان برای بدبین نمودن مردم به سازمانده نیروهای انقلاب در انقلاب اسلامی و ایجاد کننده تشکیلات نظام جمهوری اسلامی یعنی آیت الله بهشتی را نشان می دهد تکرار تاریخ و استفاده دشمنان از همان شیوه ها برای مبارزه با انقلاب اسلامی در کشور و در سطح جهان اسلام موجب شده است که در این باره اثری مکتوب تألیف شود.
این کتاب علاوه بر به رشته تحریر در آوردن خاطرات آن دوران شیوه های کار دشمنان و اقدام های آنان را بررسی و مطرح نموده است.
من محمد حسینی بهشتی در دوم آبان ۱۳۰۷ در شهر اصفهان در محله لومان متولد شدم. منطقه زندگی ما از مناطق بسیار قدیمی شهر است. خانواده ام یک خانواده روحانی است و پدرم هم روحانی بود. ایشان هم در هفته چند روز در شهر به کار و فعالیت می پرداخت و هفته ای یک شب به یکی از روستاهای نزدیک شهر برای امامت جماعت و کارهای مردم می رفت و سالی چند روز به یکی از روستاهای دور که نزدیک حسین آباد بود و به روستای دورتر از آن که حسن آباد نام داشت می رفت.
آمد و شد افرادی که از آن روستای دور به خانه ما می آمدند برایم بسیار خاطره انگیر است. پدرم وقتی به آن روستا می رفت، در منزل یک پیمرن بسیار فقیر سکونت میکرد. آن پیر مرد اتاقی داشت که پدرم در آن زندگی می کرد نام پیر مرد حمشید بود و دارای محاسب سفید بلند و باریک، چهره روستایی و نورانی بود پدرم می گفت: ما با جمشید نان و دوغی می خوریم و صفا می کنیم و من سفره ساده نان و دوغ این جمشید را به هر جلسه دیگری ترجیح می دهم. حمشید هر سال دو بار از روستا به شهر و به خانه ما می آمد و من بسیار به او انس داشتم.تحصیلاتم را در یک مکتب خانه در چهار سالگی آغاز کردم. خیلی سریع خواندن و نوشس و خواندن قرآن را یاد گرفتم و در جمع خانواده به عنوان یک نوجوان نیز هوش شناخته شدم و شاید سرعت پیشرفت در یادگیری این برداشت را در خانواده به وجود آورده بود تا اینکه قرار شد به دبستان بروم.