امتیاز
5 / 0.0
نصب فراکتاب
مطالعه در کتابخوان
70,000
نظر شما چیست؟
... «حالا حال ِ هووی بنده چه طوره ؟ ببینم سوارش شدی ؟ نترسیدی بیفتی کمرت خرد بشه ؟» بعد فوراً بی معطلی ، انگار که اصلاً در بند شنیدنِ جواب نباشد، برگشت آشپزخانه و من مجبور شدم داد بزنم : «حال اسب خوب نیست ، مریضه ، شاید بمیره.»...


مال خرها دیروز غروب آمدند. ناچار بودم پرداخت کنم. تمام پولِ نقدی که داشتیم به یک باره رفت. این پول را کنار گذاشته بودیم برای عمل جراحی دماغ زنم . روی این پول حساب کرده بود.
می خواست با این عمل به سعادتی که می خواست ، برسد. مال خرْ سیگاریه، بعد از آن که با آتش سیگار تمام شده اش سیگار تازه ای گیراند و دود را آهسته آهسته از لای جگن زار سبیل هایش بیرون داد، با فارسی درهم و برهمی که واقعاً معلوم نبود کجا یاد گرفته گفت : «با دو میلیون تومن بی قابل شدی صاحاب یه اسب ده میلیونی .»
این را که گفت ، حس خوشنودی عجیبی پیدا کردم ، چون واقعاً حرف هایش چندان دور از حقیقت نبود.
صفحات کتاب :
79
کنگره :
‫PIR8041‭‬ ‭/س46‫‭‮الف‬5 1389‬
دیویی :
8‮فا‬3/62‬
کتابشناسی ملی :
1885700
شابک :
‭9789642431540
سال نشر :
1389

کتاب های مشابه اسبی برای مردن